بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
پس برای تو کوثر را عطا کردیم
پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن
که بد خواده تو خود ابتر است
کسانی که به پیامبر اسلام (ص) می گفتند که از نسل تو کسی نخواهد مانندچونکه تو پسر نداری
خدا لعنت کسانی را که مقام حضرت زهرا را انکار می کنند
نظرات دوستان
شخصیت شناسی فاطمه(سلام الله علیها)
آشنایی
با شایستگان و اسوههای تابناک، روشنیبخش راه خداجویان و دینباوران خواهد بود.
به ویژه آنگاه که از سوی معصومان ـ علیهمالسلام ـ دیدگاههای تأییدآمیز و
معرفتآفرین در باره آنان وجود داشته باشد. که در این هنگام نگاه آدمی به آفرینش و
آفریدهها وسعت یافته، حقایق هستی در عرصههای افزونتری جلوهگر شده و راههای رشد
و پویایی با روشنی بیشتری نمایان میشود.
بلال حبشی
«بلال» بردهای بینام و نشان با چهرهای سیاه و بدنی دردآلود از تازیانه اشرافیت
زورمند و زرآلود بود. فرزند «رباح» و «حمامه» که به جرم یکتاپرستی و آزادیخواهی
شکنجه مرگبار امیه بنخلف را تا عمق جان احساس میکرد(۱) و تنها با یاد و نام خدای
مهربان «احد»، شکیبایی و بردباری مینمود.
روزی که رایحه روحپرور خداباوری و یکتاپرستی با آزادی از سوی رسول خدا(ص) به
ژرفای وجود او وزید، شوقی شگفتآور سیمای سیاه و سیرت سپید بلال را فرا گرفت،
ناگاه رو به پیامبر(ص) نمود و با ارادتی بسیار با زبان حبشی این شعر را سرود:
«اَرَه بَرَهْ کَنْکَرَهْ
کِرا کِری مِنْدَرَهْ»؛(۲)
آن هنگام که در دیار ما بهترین صفات پسندیده را جویا شوند ما تو را شاهد گفتار خود
میآوریم!!
عظمت مقام و ابهت کلام او موجب گردید که منصب ارجمند اذانگویی ـ که شعار اسلامی و
نماد ارزش دینی است و در آن زمان مؤذن نمایندگی رسمی رسول خدا ـ صلیاللّه علیه و
آله و سلّم ـ را در فراخوانی مردم به سوی نیایشگاه عهدهدار بود ـ به او واگذار
شود.(۳) به گونهای که ناتوانی او در ادای «شین» موجب بخشودگی وی و ادامه این
مسؤولیت تنها از سوی او گردد!(۴) شخصیت برجسته بلال به گونهای بود که با فتح مکه
به دستور رسول خدا(ص) بر بام کعبه، ندای توحید و نبوّت سرداد و چون پارهای از
وارثان کبر و استکبارِ جاهلیت، زبان به نکوهش او و ستایش خود گشودند، فرشته وحی با
پیام پرنوید الهی ـ در آیهای نورانی ـ بر رسول خدا(ص) فرود آمد تا معیار برتری از
سرسپردن «قبیله» به دلسپردن به «قبله» و میزان تقوا و پرهیزگاری استوار شود.(۵)
و در پی آن جبرئیل امین با نزول خود نخست سخن اَشرافِ خودخواه را ـ که شرافت خود
را در حقارت دیگران دیده و از پیامبر(ص) خواستار دوری بردگان و پابرهنگان دیروزی
بودند تا جایگاهی والا نزد رسول خدا(ص) یابند ـ مردود شمرد که با این خبر سرور و
شادی وجود بلال را فرا گرفت،(۶) روح او اطمینان و آرامش یافت و آنقدر به پیامبر(ص)
نزدیک شد که زانوانش در کنار پاهای آن حضرت دیده میشد. سپس خداوند رسول خود را
دعوت به بردباری و همراهیِ افزونتر با موحّدان پابرهنه و شیفتگان الهی نمود که:
«و اصبر نفسک مع الذّین یَدْعُونَ رَبَّهم بِالْغَداهِ و الْعَشی یُریدُونَ
وَجْهَهُ و لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الحیاه الدنیا ...»؛(۷)
[ای رسول ما!] با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند [و[ خشنودی او را
میخواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیدهات را از آنان برمگیر. مبادا زیور زندگی
دنیا را بخواهی [و از آنان غافل شوی] ...
بلال در نگاه رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع)
شناخت روشنگر بلال نسبت به معارف الهی و شایستگیهای والای او به گونهای بود که
رسول خدا(ص) بهشت را مشتاق علی، سلمان، عمّار و بلال دانست(۸) و گفتار وی را به
هنگام اذان، یگانه حجّت در خودداری از خوردن و آشامیدن به هنگام ماه رمضان معرفی
کرد.(۹) آن زمانی که قریشیان در برابر اسلام مقاومت میکردند، آن حضرت از بلال
درخواست کرد پس از اذان از خداوند بخواهد تا او را بر ضد قریش یاری دهد.(۱۰) و
روزی که سخن از سرای فردوس و بهشت برین به میان آمد، فرمود:
«بلال در بهشت بر شتری سوار میشود و اذان میگوید. چون جملات «اشهَد اَنْ لا اِله
اِلاّ اللّه» و «اشهَد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه» را ادا میکند، لباس آراستهای
از لباسهای بهشتی بر تن او میکنند.»(۱۱)
دفاع درسآموز پیامبر(ص) از بلال در عرصههای مختلف زینتبخش تاریخ است، به گونهای
که آن حضرت در ماجرایی از ابوبکر خواست تا از بلال و دوستان او عذرخواهی کند!(۱۲)
و هنگامی دیگر که ابوذر سخن از سیاهی صورت بلال مطرح کرد، رسول خدا(ص) با عبارتی
کوتاه، بزرگی تقصیر او را گوشزد کرده، فرمود: هنوز اندکی از کبر جاهلیت در تو وجود
دارد؟!
در این هنگام ابوذر صورت خود را بر خاک گذارد و به بلال گفت سر را از خاک
برنمیدارد تا او پای خود را بر صورت او گذارد و بلال نیز چنین کرد.(۱۳)
بلال ـ همچون سلمان ـ صحابی صالح و برجستهای بود که به خانه فاطمه زهرا(س) رفت و
آمد داشته، در بسیاری از مواقع از سوی رسول خدا(ص) برای انجام کاری مأموریت
مییافت. روزی آن حضرت پولی به بلال داده، فرمود:
«یا بلالُ! ابتع بها طیبا لابنتی فاطمه»؛(۱۴) ای بلال! با این پول عطر و ماده
خوشبویی برای [جهیزیه] فاطمه دخترم تهیه کن.
هنگامی که در واپسین روزهای حیات، پیامبر(ص) خبر از رحلت خود داد و از صاحبان حق
درخواست قصاص در همین جهان را کرد، پس از سخن یکی از حاضران، رسول خدا(ص) شلاق روز
جنگ را درخواست کرد و از آن میان تنها از بلال درخواست نمود و فرمود:
«یا بلال! قم الی منزل فاطمه ...»؛(۱۵) ای بلال! برخاسته به سوی منزل فاطمه برو و
... .
گاهی که مشتاق دیدار فرزندان فاطمه(ع) میشد، رو به بلال کرده، میفرمود:
«یا بلال! ایتنی بولدی الحسن و الحسین»؛(۱۶) بلال! فرزندانم حسن و حسین را برایم
بیاور.
به یقین، اطمینان فراوان و اعتماد چشمگیر رسول خدا(ص) نسبت به بلال، زمینهساز گفت
و گوهایی اینچنین بود.
روزی امام علی(ع) با شناختی روشن از پیشینه بلال، او را چون خود دانست و فرمود:
پیشگامان به دین اسلام پنج نفرند: من پیشقدم عرب هستم، سلمان پیشگام عجم، صهیب
اولین مؤمن از روم، بلال پیشقدم حبشه و خباب پیشگام نبط.(۱۷)
همان گونه که امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) شایستگی بلال را در ابعاد مختلف ستود و
فرمود:
خداوند بلال را رحمت کند، خاندان ما را دوست میداشت، او بنده شایستهای بود و
میگفت: پس از رحلت رسول خدا(ص)، اذان نخواهم گفت و از آن روز جمله «حی علی خیر
العمل» در اذان ترک شد.(۱۸)
بلال در نگاه فاطمه(ع)؛ فاطمه(س) در نگاه بلال
فاطمه زهرا(س)، بلال را شیعهای هوشیار، آگاه به زمان، هوشمند در پدیدههای پیدا و
پنهان جامعه و دارای بینشی روشنگر میدانست. از اینرو هیچ
گاه سخنی یا گلایهای از کوتاهی بلال در عرصههای حمایت از ولایت بر زبان جاری
نکرد و هماره شیوههای حرکت و ستیز آرام او را با غاصبان میستود.
بلال به خوبی رد پای دشمن را در یکایک مواضع او شناسایی میکرد و با روشنی
میدانست که تحریف سخنان رسول خدا(ص) و یا ساخت و پرداخت گفتههایی دروغین از سوی
آن حضرت، گامهایی است که در پی آن، مسیر هدایتآفرین ولایت دچار انحراف خواهد شد و
برای همیشه، ضلالت و گمراهی نصیب انسانهای ناآگاه و سادهانگار خواهد بود. از
اینرو، آگاهی و روشنبینی خود را هماره حفظ میکرد و با دیدهای ژرف به عمق حوادث
سیاسی مینگریست تا افزون بر دوری از روحیه بیتفاوتی، غفلت و فراموشیِ ارزشهای
والا، هیچ گاه از پیشوایان معصوم(ع) که یگانه رهبران راستین هستند، جدا نشود.
او دورسازی انسانها از اسلام ناب و آموزههای زرّین آن، همراه با تیره ساختن چهره
الگوهای معرفتآموز در هر زمان را شیوه شیطانی دشمن میدانست که در پی آن زنده
ساختن آداب و رسوم جاهلیت، قبیلهگرایی، دنیاخواهی و مقامطلبی پدیدار خواهد شد و
سرگرمیهای پوچ و بیارزش برای فراموشی شعارهای پویا و ارزشهای راستین جلوهگر
میشود.
آن هوشیاری و این بیداری سبب گردید که لحظهای با غاصبان خلافت نرمش و یا سازش
نشان ندهد و نسبت به آنچه در توان داشت، مبارزهای از سر تحلیل درست و شناخت عمیق
شروع کند.
روزی که خبر از پایان کار سقیفه و آغاز ریاست خلیفه به او رسید، در حالی که سراپا
اندوه و ماتم بود، در مسجد رسول خدا(ص) نشسته بود و در باره این فاجعه بزرگ که
ضایعهای بیجبران بود، میاندیشید و آن را قضا و قدر الهی میشمرد. ناگاه خلیفه وارد
شد و هنگام اذان فرا رسید. اطرافیان منتظر صدای بلال بودند تا همچون زمان رسول
خدا(ص) ندای توحید و نبوت با صدای خود سر دهد. اما او را ساکت در گوشهای دیدند.
به گمان بیخبری نزد بلال آمده گفتند:
ـ بلال! اذان. اذان!
و او با شهامت و رشادت بسیار پاسخ داد: پس از این اذان نمیگویم. شخص دیگری را
معین کنید. خلیفه اول خود نزد بلال آمد و گفت: برخیز اذان بگو ای بلال!
و او سری از بصیرت و بینایی تکان داد و گفت:
نه!
و چون سخن ابوبکر را شنید که برای چه بلال؟ پاسخ داد: اگر مرا [با آزادی از دست
امیه] به بندگی خود گرفتهای، در اختیار تو هستم و اگر در راه خدا آزاد ساختهای،
پس مرا رها کن و به حال خود واگذار.
و چون شنید که من تو را در راه خدا آزاد کردهام، پاسخ داد:
من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت.(۱۹)
نگرش روشن و روشنگر بلال، امیدآفرین اصحاب و خرسندکننده فاطمه زهرا(ع) بود. به
گونهای که حضور هوشیارانه و دفاع مردانه او در عرصههای سیاسی موجب گردید که بلال
در بین اندک یاران امیر مؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) محسوب شود که از مسیر سعادتبخش
ولایت کوچکترین بازگشت و انحرافی نداشتند.
شگفتآور آنکه بلال که از قبیلهای سرشناس و خانوادهای قدرتمند در مدینه محروم
بود و هیچ پشتیبان ظاهری در شهر و دیار غریب نداشت، آن گونه در برابر سران زر و
زور و تزویر ایستادگی کرد و با صراحت بسیار این سخن را بر زبان جاری کرد:
من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت!
اما آنگاه که دخت رسول خدا(ص) به یاد دوران پرعظمت و باشکوه اسلام و نبوت پدر عزیز
خود فرمود: «اِنّی اشتهی اَنْ اَسْمَعَ صوتَ مؤذنِ اَبی ـ (ع) ـ بالاذان»؛(۲۰)
بسیار دوست دارم صدای اذان بلال، مؤذن پدرم را بشنوم، اطاعت تمام عیار نمود و بار
دیگر صدای خود را در فضای مدینه طنینانداز کرد. با عبارت «اشهد اَنَّ محمدا رسولُ
اللّه»؛ قلب دخت رسول خدا(ص) به لرزه در آمد، اشک او چون سیل از دیدگان جاری شد
به گونهای که نقل شده است فاطمه(ع) نالهای زد، بر زمین افتاد و بیهوش گردید.
ناگاه خبر به بلال رسید که اذان را رها کن، فاطمه(ع) غش کرده است و او چون هراسان
و سراسیمه از بام فرود آمد، خدمت پاکبانوی آفرینش رسید تا از حال او جویا شود.
زهرا(ع) به هوش آمده فرمود: بلال! اذان را تمام کن!
و او که از عشق بیکران دختر پیامبر(ص) به پدر آگاه بود پاسخ داد:
دختر رسول خدا! مرا از این کار معذور بدار زیرا بر جان شما هراسانم، میترسم
خویشتن را به هلاکت رسانی.(۲۱)
بلال و حمایت از ولایت
بلال از علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و آرمانهای آنان حمایت بیدریغ میکرد. آنگاه که
امام(ع) در بین مسلمانان حاضر میشد، احترام چشمگیری به او مینمود، به گونهای که
برخی زبانِ اعتراض به او میگشودند و میگفتند:
ابوبکر تو را از امیه خرید و آزاد کرد، با این خصوصیت، علی(ع) را بیشتر از او
احترام میکنی؟
بلال پاسخ داد:
حق علی(ع) بر من، بیش از ابوبکر است، زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و
آزاری که [در دنیا [میکردند، نجات داد، گرچه با صبر و بردباری [و شهادت] به سوی
بهشت جاودان رهسپار میشدم، اما علی(ع) مرا از عذاب ابدی و آتش همیشگی جهنم نجات
بخشید. چون به خاطر دوستی و ولایت او و برتر دانستن وی بر دیگران، سزاوار بهشت
برین و نعمتهای پایدار و ابدی آن خواهم بود!
هنگامی که هواداران ابوبکر، مردم را به بیعت با وی دعوت میکردند، سراغ بلال آمده
[با اطمینان بسیار نسبت به پذیرش[ پیشنهاد بیعت دادند.
او با کمال خونسردی، به دور از هیجانات و جریانات زودگذر و از سر شناخت و معرفت،
بیعت را نپذیرفت. عمر که شاهد ماجرا بود با عصبانیت گریبان او را گرفت و با لحن تندی
گفت:
این پاداش ابوبکر است که تو را آزاد ساخت!
بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا به خاطر خداوند آزاد کرده، برای خدا نیز مرا به
اختیار خود واگذارد و اگر برای غیر خدا آزاد کرده، من در اختیار او هستم، هرچه
میخواهد بکند، اما هرگز با کسی که پیامبر(ص) او را جانشین نکرده است بیعت نمیکنم
و آن که او را جانشین خود قرار داده، پیرویش تا روز قیامت بر گردن ما است.
عمر وقتی پاسخ راسخ و سخن صریح بلال را شنید، برآشفت و به او دشنام داده، گفت:
«لا ابا لک ...»؛ ای بیپدر دیگر در مدینه نباید بمانی.
و این آغاز تبعید بلال از مدینه به شام ـ به خاطر دفاع از امامت و ولایت ـ بود.
در آخرین لحظات حضور در شهر رسول خدا(ص) و در کنار دخت پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع)
این اشعار را زمزمه میکرد:
«باللّه لا اَبابَکرٍ نجوتُ وَ لو
لا اللّه نأمت عَلی اَوْصالی الضَبُعْ»؛(۲۲)
به وسیله خدا نجات یافتم نه به خاطر ابوبکر و اگر خدا نبود کفتار، رگهای مرا
میدرید. خداوند مرا در محل خوبی جای داد و مرا گرامی داشت، همانا خیر نزد او یافت
میشود. مرا پیرو بدعتگذاری نخواهید یافت و من مانند آنان بدعتگذار نیستم.
بلال به شام رفت، ایامی چند در آن دیار زندگی کرد و سرانجام در بین سالهای ۱۸ ـ ۲۱
هجری قمری در زمان خلافت عمر در اثر بیماری طاعون دیده از جهان خاکی فرو بست و به
دیار افلاکی پر کشید. بابُ الصغیر دمشق قبرستان شام است که پیکر پاک بلال را در
آغوش خود جای داده و همه روزه زیارتگاه ارادتمندان مسلمان است.(۲۳)
ابوذر غفاری
ابوذر صحابی صالح، صادق، شورآفرین و پرتوان در تمامی صحنههاست که از آغاز پذیرش
اسلام تا آخرین لحظه حیات، اندکی در حقگویی، ستمستیزی و یاری نبوت و ولایت
کوتاهی نکرد و لحظهای تردید به خود راه نداد. او سه سال پیش از بعثت رسول اکرم(ص)
خدا را میپرستید و پس از رسالت آن حضرت، چهارمین یا پنجمین نفر از ایمانآورندگان
بود، از اینرو در زمره «سابقین در اسلام» محسوب میشد.(۲۴) اباذر نخستین کسی بود
که ایمان خویش را در مکه آشکار کرد و با ویژگی خاص خود، باور توحیدی خویش را در
کنار کعبه به گوش همگان رساند.(۲۵)
رسولخدا(ص) او را میستود و میفرمود:
«رحمت خداوند بر تو باد ای اباذر! براستی که تو تنها زندگی میکنی، تنها میمیری،
تنها برانگیخته میشوی و تنها وارد بهشت خواهی شد. سعادتمند و رستگارند مردمی که
غسل و کفن و دفن تو را به عهده میگیرند ... آسمان سایه نیفکند و زمین در برنگرفت،
راستگوتر از ابوذر! ای اباذر! براستی که تو از ما اهل بیت هستی ... پس دوستدار اهل
بیت من باش، آن کسانی که خداوند «رجس» و پلیدی را از آنان دور ساخت و پاکشان
گردانید، پاک گردانیدنی مخصوص».(۲۶)
نگرش روشن پیامبر(ص) پس از رحلت آن حضرت برای همگان تجسم یافت. زیرا ابوذر در
تندباد حوادث و اوضاع سیاه سیاسی ـ در میان انبوه بیش از یکصد هزار نفر در غدیر خم
ـ چونان سروی راست قامت و پیشگامی هوشمند، پویا و انقلابی حضوری زنده و تأثیرگذار
داشت و لحظهای تحت تأثیر شرایط و جوّ آلوده تطمیع و تهدید با زر و زور قرار
نگرفت.(۲۷)
او از آغازین لحظه حرکت به سوی رسول خدا(ص)، علی(ع) را ـ که نوجوانی بیش نبود ـ در
کنار آن حضرت دیده بود و از سختکوشی فاطمه(ع) در مسیر رسالت پیامبر(ص)، آگاهی کامل
داشت. از اینرو ایمانی از سر شناخت و معرفت به رسول خدا(ص) و خاندان پاک او داشت.
آنگاه که سکههای زرد و سفید سران حکومت در مدینه و شام به صورت پنهانی برای او
فرستاده میشد تنها به یک جمله بسنده میکرد:
«یک گرده نان جو دارم که با آن چند روز را میگذرانم. من با ولایت علی بنابیطالب
و عترت پاک او، احساس بینیازی از دیگران میکنم.»(۲۸)
روزی دیگر قاطعانه از حرکت پرخروش فاطمه زهرا(س) حمایت کرده و فریاد میزند:
«براستی که من به خاطر ولایت علی و خاندان هدایتگر او ـ که به حق و حقیقت دعوت
میکنند و خود اهل هدایت و عدالتاند ـ احساس ثروتمندی بیش از دیگران دارم. من خود
این ویژگیها را در علی و دودمان او از رسول خدا شنیدم ... همانا علی راستگوی بزرگ،
صدیق اکبر و امتیازدهنده حق از باطل بعد از پیامبر خدا و رهبر دینداران است و
ثروت پیشوای ستمپیشگان.»(۲۹)
ابوذر و فاطمه(س)
ایمان استوار، فریاد رعدآسا و حمایت پرتوان ابوذر در هنگامه درد و رنج فاطمه(ع)
و غربت آن بانو، تسلیبخش زخمهای سوزان او بود. بویژه آنگاه که بینش عمیق و شناخت
روشن، او را به موضعگیری قاطعانه علیه دنیاطلبان و دنیاپرستان وامیداشت، گویی
صدای حقخواهی زهرا(س) است که از دهان اباذر در فضا طنینانداز میشود.
این سخن اباذر است که فرمود:
«بار خدایا! من علی، فاطمه، حسن و حسین را دوست میدارم، هرچند به خاطر محبتشان
قطعه قطعهام کنند و پیوسته این راه من است تا تو را ملاقات کنم و از این طریق
جویای رضایت تو میشوم ... .»(۳۰)
فاطمه(ع) نیز نگاهی برتر به ابوذر داشت و در صحنههای مختلف زبان به ستایش او
میگشود و یا او را از مَحْرمان خاندان نبوت و امامت معرفی میکرد.
روزی خبر از دیدار سه دختر زیبارو و پرنشاط با رایحه روحپرور داد که از حوریان
بهشتی بوده و از شیفتگان نگاه دلآرای زهرای عزیز هستند که چون حضرت نام یکایک
آنها را جویا میشود دومی خود را «ذرّه» معرفی کرده که خداوند او را برای ابوذر
غفاری آفریده است!(۳۱)
امام صادق(ع) فرمود:
مادرم فاطمه(ع) به علی(ع) فرمود:
«اذا توفیّتُ لا تُعْلِمْ اَحَدا اِلاّ امَسَلَمه و اُمَایمن و فَضّه و من
الرجال اِبْنیَّ و العبّاس و سلمان و عمّار و المقداد و اباذر و حذیفه و لا تُدْفِنی
الاّ لَیلاً و لا تُعْلم قَبری اَحَدا»؛(۳۲)
هنگامی که وفات کردم هیچ کس را آگاه مکن، مگر امسلمه و امایمن و فضّه را از زنان
و از مردان دو فرزندم حسن و حسین و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه
را خبر کن
آری:
وادی عشق که بی هوش و سرگردانی است
مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است
لب فرو بست هر آنکس رخ جون ماهش دید
آنکه مدحت کند از گفته خود مسرور است
وقت آن است که بنشینم و دم در نزنم
به همه کون و مکان مدحت او مسطور است
پی نوشت :
۱ ـ بلال، سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، عبدالحمید جوده السحار، ترجمه علی منتظمی، ص۴ و
۳.
۲ ـ کشکول شیخ بهایی، عزیزاللّه کاسب، ص۲۵۲.
۳ ـ تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص۴۶۲؛ علل الشرایع، ص۴۶۱.
۴ ـ عدهالداعی، ص۲۱؛ المحجهالبیضاء، ج۲، ص۳۱۰.
۵ ـ حجرات، ۱۳؛ یا ایّها الناس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوبا و
قبائل لتعارفوا اِنَّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۵؛
اطیب البیان، ج۱۲، ص۲۳۱؛ البرهان، ج۴، ص۲۱۰؛ نمونه، ج۲۲، ص۱۹۶؛ تفسیر القمی، ج۱،
ص۱۷۹).
۶ ـ انعام، ۵۲؛ و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه ما علیک
من حسابهم من شیءٍ و ما من حسابک علیهم من شیءٍ فتطردهم فتکون من الظالمین.
(ر.ک: تفسیر المیزان، ج۷، ص۹۹؛ بیان السعاده، ج۲، ص۱۳۲؛ روح المعانی، ج۷، ص۱۵۸).
۷ ـ کهف، ۲۸.
۸ ـ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۱۰، ص۱۰۴؛ عوالم العلوم، ج۱۴، ص۳۰۸.
۹ ـ بحارالانوار، ج۸۳، ص۱۳۱؛ نهایه الاحکام، ج۱، ص۴۲۲ و ۵۲۴.
۱۰ ـ تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۷، نقل از التراتیب الاداریه، ج۱، ص۷۹.
۱۱ ـ بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۱۶؛ ر.ک: مجمعالرجال، ج۱، ص۲۸۱.
۱۲ ـ مختصر تاریخ دمشق، ج۵، ص۲۶۱.
۱۳ ـ شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۱۹۸.
۱۴ ـ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۸۸؛ دلائل الامامه، ص۸۷.
۱۵ ـ همان، ج۲۲، ص۵۰۸؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۱۷۵؛ نک: علل الشرایع، ص۱۶۸؛ امالی شیخ
طوسی، ص۵۷۳؛ امالی شیخ صدوق، ص۵۰۶.
۱۶ ـ همان، ج۲۲، ص۴۹۹.
۱۷ ـ بلال سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، ص۳.
۱۸ ـ بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۲؛ نک: الدرجات، الرّفیعه، ص۳۶۷.
۱۹ ـ انسابِ الاشراف بلاذری، ج۲، ص۱۸۳.
۲۰ ـ احقاق الحق، ج۱۹، ص۱۵۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷؛ بحارالانوار،
ج۴۳، ص۱۵۷.
۲۱ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸.
۲۲ ـ همان، ص۱۱۹ (برخورد بلال با خلیفه دوم به گونهای افشاگرانه، تهاجمی و یا
نوعی دادخواهی در آن به چشم میخورد؛ گرچه بسیاری جرأت این گونه برخورد را در خود
نمیدیدند! به طور مثال روزی عمر به بلال گفت: هنگام اذان نشده است، چرا اذان
میگویی؟ و او پاسخ داد: زمانی که تو از الاغ خودت گمراهتر بودی من وقت را
میشناختم. نک: مختصر تاریخ دمشق، ج۵، ص۲۶۷).
۲۳ ـ رجال شیخ طوسی، ص۲۷ (شایان ذکر است که برخی معتقدند بلال در «باب الاربعین»
شهر حلب و یا در مقبره کیسان یا خولان مدفون است).
۲۴ ـ الصفوه من الصحابه و الشاکرین، حسین الشاکری، ج۱، ص۶۷ ـ ۱۱۵.
۲۵ ـ همان، ص۶۸ و ۶۹.
۲۶ ـ شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، ص۵۰۲؛ خصال، ص۱۸۲؛ کامل بهایی، ج۱،
ص۱۵۷؛ کافی، ج۸، ص۲۹۷؛ مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۱۷.
۲۷ ـ نک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۴ و ۱۷۳؛ مروج الذّهب، ج۲، ص۳۴۱ و ۳۴۲؛ تاریخ
الطبری، ج۴، ص۲۸۳؛ طبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۹؛ الغدیر، ج۶، ص۳۰۴ و ج۹، ص۳۷۳.
۲۸ ـ نقد الرجال، ج۱، ص۷۷؛ شجره الطّوبی، شیخ محمدمهدی مازندرانی (شرح زندگانی
ابوذر).
۲۹ ـ ر.ک: المجالس السنیّه، ج۱، ص۲۴۳ ـ ۲۴۵؛ الصفوه من الصحابه و التابعین.شش
۳۰ ـ اعیان الشیعه، ج۱۶، ص۳۱۹ ـ ۳۲۱.
۳۱ ـ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۱۳۵؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۵۲؛ دلائل الامامه، ص۲۸.
۳۲ ـ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۰۰؛ کفایه الطالب، ص۲۲۵.
پیش گفتار
دانش و آگاهى اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) بر گرفته از
علم الهى و فراتر و گسترده تر از معارف بشرى است و بدین جهت سرشار از حکمت
و معرفت است و درک و تحلیل آن براى سایر انسان ها، مشکل و یا غیر ممکن است.
بدین لحاظ در روایت نورانى آنان آمده است: ان خبرنا صعب مستصعب، لا یحتمله
الا ملک مقرب، أو نبى مرسل، أو مؤمن امتحن الله قلبه للایمان، أو مدینة
حصینة. قیل: و اى شىء المدینة الحصینة؟ قال: القلب المجتمع. (1)
یعنى: (درک و آگاهى از وضع و ) خبر ما دشوار و مشکل است و کسى نمى تواند
آن را تحمل نماید، مگر فرشته مقرب پروردگار، یا پیامبر مرسل، یا مؤمنى که
خداوند متعال قلبش را براى ایمان امتحان و آزمایش کرده باشد، و یا شهرى که
استوار و محکم باشد.
پرسیده شد: شهر استوار و حصین چیست؟ امام(ع) فرمود: قلب کسى که به کمال رسیده باشد.
بنابراین، در حیات طیبه اهل بیت(ع) أسرار و رازهایى است که جز خودشان، کسى
از آن ها با خبر و مطلع نیست و جز اندکى از انسان هاى به کمال رسیده، کسى
توان تحمل و تحلیل آن ها را ندارد.
یکى از أسرار و رازهاى اهل بیت(ع)، کتاب هایى است که در میان آنان بوده و خود را موظف به نگه دارى آنان مى دانستند.
از مهمترین و عظیم ترین کتاب هاى اهل بیت(ع)، مصحف حضرت فاطمه زهرا(س) است.
در این نوشتار تلاش خواهیم کرد با استفاده از احادیث و روایات معصومین(ع)،
به بررسى این کتاب مهم پرداخته و درباره آن، به این پرسش ها پاسخ دهیم:
مصحف فاطمه(س) چیست، در چه تاریخى تدوین شد، در چه چیزى نوشته شده، چه
استفاده هایى از آن به عمل مى آید، چه مقدار حجم دارد و در کجا و در
اختیار چه کسى قرار دارد؟
پیش از پرداختن به پاسخ هاى فوق، مقدمتاً دو مورد را به استحضار مى رسانم:
کتاب هاى اهل بیت(ع)
اصولاً کتاب ها و رساله هایى که از سوى اهل بیت(ع) تدوین یافته و یا به آنان نسبت داده شده است بر چهار دسته مى توان تقسیم کرد:
برجسته ترین و متقنترین این نوع کتابها، کتاب گرانسنگ " نهج البلاغه "
است، که از خطبهها، نامهها و کلمات قصار امیر مؤمنان(ع)، توسط سید رضى
گردآورى و تألیف گردید. هم چنین مىتوان کتاب " الجعفریات " و کتاب "
تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(ع) " را در این دسته برشمرد.
مانند جفر أحمر، جفر أبیض، جفر اکبر و جفر اصغر.
امام جعفر صادق(ع) در روایتى فرمود: و عند نا الجفر الابیض، والجفر
الاحمر، والجفر الاکبر، و الجفر الاصغر، و الجامعه، و الصحیفة و کتاب
على(ع).(2)
معروفترین و مشهورترین آنها عبارتند از: کتاب " الجامعه " و کتاب " مصحف فاطمه".
البته مصحف هاى دیگرى نیز براى اهل بیت(ع) بیان شده است و طبق روایتى براى هریک از امامان معصوم(ع) مصحفى وجود دارد. (3)
1- کتاب هایى که از سخنان و وصایاى آنان گردآورى شده و بعدها به صورت کتاب مدون درآمدند.
2- کتاب هایى که از سوى آنان نوشته شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفت،
تا همگان از آن ها بهرهمند گردند. مانند " صحیفه سجادیه " و " رساله حقوق
" که توسط امام زین العابدین(ع) به رشته تحریر درآمدند.
3- کتاب ها و یا به عبارت صحیحتر، علومى که اهل بیت(ع) حاملان و راز
داران آنها بوده و از معصوم پیشین آنها را تحویل گرفته و به هنگام
شهادت، به معصوم بعدى مى سپردند و اینها از جمله ودایع امامت بود، که هم
اینک در اختیار امام زمان (ارواحنا لمقدمه الفداه) قرار دارد.
4- کتابهایى که از سوى اهل بیت(ع) تدوین شدهاند، اما نه براى عموم مردم،
بلکه براى خود پیشوایان معصوم(ع) که از پیشواى قبلى به پیشواى بعدى منتقل
مىشد و در آخر در اختیار خاتم الاوصیاء، حضرت حجت بن الحسن(ع) قرار
گرفتند و اینها نیز از اسرار و ودایع امامت مىباشند.
تفاوت مصحف با صحیفه
به مصحف فاطمه(س)،" صحیفه فاطمه(س) " نیز گفته مى شود. ولیکن این قول،
نادر است و قول معروف و مشهور درباره کتاب حضرت زهرا(س) همان " مصحف
فاطمه(س) " مىباشد.
گرچه نمىتوان به طور قطع و یقین بین این دو، تفاوتى قایل شد ولى آنچه به
ذهن انسان تبادر مى نماید و اطلاق آیات و روایات، آن را تأیید مى کند، این
است که صحیفه، به نامه یا نوشتهاى گفته مى شود که از شخصیتى به شخصیت
دیگر و یا به جمعى از مردم ارسال و یا براى استفاده آنان تحریر و تدوین
گردید. مانند کتاب شریف " صحیفه سجادیه " که از سوى امام زین العابدین(ع)
براى استفاده همه مؤمنان تدوین شد. اما مصحف، در صدر اسلام به کتاب خدا
(قرآن مجید) گفته مىشد و از این قبیل است مصحف امام على(ع)، مصحف عثمان،
مصحف عبدالله بن مسعود و غیر ذلک.
باید توجه داشت که مصحف فاطمه(س)، از این دست نیست و مراد از آن، قرآن
فاطمه زهرا(س) نمىباشد و حتى در برخى از روایتها تأکید شده است که در
مصحف فاطمه(س) چیزى از قرآن مجید وجود ندارد، تا این گمان که مصحف
فاطمه(س)، چیز خاصى نیست جز قرآن آن حضرت، از ذهن ها زدوده شود و دانسته
شود که این کتاب شریف، غیر قرآن و چیز دیگرى است.
در احادیث متعددى از معصومین(ع) به این موضوع تأکید شد. به فرازهایى از آن ها توجه فرمایید:
امام جعفر صادق(ع): و مصحف الفاطمة، ما أز عم ان فیه قرآناً. (4)
امام صادق(ع): و الله ما فیه من قرآنکم حرف واحد. (5)
امام محمد باقر(ع): ما فیه شىء من القرآن.(6)
امام موسى کاظم(ع): عندى مصحف فاطمه(س)، لیس فیه شىء من القرآن.(7)
به هر روى، گرچه کتاب فاطمه زهرا(س)، مصحف خوانده مى شود ولیکن مصحف به
معناى قرآن نیست. بلکه کتابى است که با انشاى آن حضرت نگاشته شده است.
اما از این که چرا آن را مصحف نامیدند، چند علت ذکر شده است:
1- برخى از علما معتقدند که از حضرت فاطمه زهرا(س) دو کتاب بر جاى مانده
است که یکى از آن ها " صحیفه حضرت فاطمه زهرا(س) " است که حاوى احادیث و
سخنان پدر ارجمندش حضرت محمد(ص) است و دیگرى " مصحف فاطمه(س) " است که پس
از رحلت پیامبر خدا(ص)، آن را املاء و تدوین نمود (8) و چون خواستند بین
آن دو کتاب تمایزى باشد، آن ها را به دو نام، یکى را صحیفه و دیگرى را
مصحف خواندند.
2- برخى دیگر معتقدند که مصحف فاطمه(س) در آغاز، در صفحات پراکنده تحریر
یافته بود که بعدها آن را امیر مؤمنان(ع) و یا امامان بعدى در یک نسخهاى
گردآورى کرده و نام مصحف را برآن گذاشتند.(9)
مصحف فاطمه(س) و تاریخ تدوین آن
بى تردید تدوین این کتاب گرانبها، در اواخر عمر شریف حضرت فاطمه زهرا(س) و
در مدتى کوتاه به وقوع پیوست و اگر بخواهیم تاریخ تدوین آن را بیان کنیم،
با برداشت از احادیث و روایات متعدد، فاصله رحلت پیامبر خدا(ص) تا شهادت
حضرت فاطمه زهرا(س)، یعنى از 28 صفر تا سوم جمادى الثانیة سال یازده هجرى
قمرى را باید بیان کرد.
ابوعبیده، که از راویان حدیث امام جعفر صادق(ع) است، در روایتى گفت: برخى
از اصحاب و یاران (امام "ع") پرسش هایى از امام جعفر صادق(ع) نموده و پاسخ
هاى خویش را یافتند و پس از آن درباره مصحف فاطمه(س) پرسیدند. آن حضرت،
مدتى سکوت نمود و سپس فرمود: انکم لتبحثون عما تریدون و عما لا تریدون. ان
فاطمة(س) مکثت بعد رسول الله(ص) خمسة و سبعین یوماً و کان دخلها حزن شدید
على ابیها و کان جبرئیل(ع) یأتیها فیحسن عزائها على ابیها و یطیب نفسها، و
یخبرها عن ابیها و مکانه، و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها، و کان
على(ع) یکتب ذلک. فهذا مصحف فاطمة(س).(10)
یعنى: شما (گاهى) از چیزى که مى خواهید و از چیزى که نمىخواهید بحث مى
کنید. به درستى که حضرت فاطمه(س) پس از رحلت رسول خدا(ص) به مدت هفتاد و
پنج (یا نود و پنج) روز بیشتر باقى نماند و در این مدت بخاطر رحلت پدرش
بسیار محزون و اندوهگین بود و جبرئیل امین بر او نازل مى شد و مصیبت پدرش
را بر او تسلیت گفته و وى را آرامش خاطر مىداد و او را از مقام پدرش و
مکان او ( در بهشت) با خبر مىساخت. هم چنین آنچه که بر فرزندان، نوادگان
و ذرارى او پس از وفات وى مىگذرد، او را خبر مى داد و امام على(ع) همه
اینها را براى فاطمه(س) مىنوشت. این، همان مصحف فاطمه(س) است.
مشابه این روایت را حماد بن عثمان از امام جعفر صادق(ع) نقل نمود. وى گفت:
از امام صادق(ع) پرسیدم: مصحف فاطمه(س) چیست؟
امام(ع) در پاسخم فرمود: ان الله تعالى لما قبض نبیه(ص) دخل على فاطمة(س)
من وفاته من الحزن مالا یعلمه الا اللّه - عز و جل - فارسل الیها ملکاً
یسلى غمها و یحدثها، فشکت ذلک الى امیر المؤمنین(ع). فقال(ع): إذا احسست
بذلک و سمعت الصوت قولى لى. فاعلمته بذلک، فجعل امیرالمؤمنین(ع) یکتب کل
ما سمع حتى اثبت من ذلک مصحفاً.(11)
یعنى: همین که خداوند متعال، روح پیامبرش ( حضرت محمد " ص" ) را به ملکوت
اعلى منتقل نمود، بر حضرت فاطمه(س) از بابت رحلت پدرش، حزن شدیدى عارض
گردید که غیر از خدا کسى مقدار آن را نمى داند. پس خداوند متعال فرشته اى
را به سوى وى نازل کرد، که هم غم و اندوهش را تسلیت داده و هم او را از
چیزهاى تازهاى با خبر گرداند. حضرت فاطمه(س) این ماجرا را براى همسرش
امیرمؤمنان(ع) تعریف کرد و حضرت على(ع) به وى فرمود: هرگاه نزول فرشتهاى
را احساس کردى و صدایش را شنیدى (گفتههایش را) به من بگو. پس هرگاه
فرشتهاى مى آمد، حضرت فاطمه(س) همسرش على(ع) را باخبر مىکرد و هر چه مى
شنید براى او مىگفت و حضرت على(ع) نیز هرچه را از فاطمه(س) مىشنید
مىنوشت، تا این که از آن نوشتهها، مصحف به وجود آمد.
این دو حدیث پرسشهایى چند از مصحف فاطمه(س)، از جمله زمان و کیفیت تألیف
و کاتب آن را پاسخ داد ولى با این تفاوت که در حدیث اول، زمان و تاریخ آن
را روشنتر بیان نمود و در حدیث دوم، نقش امیرمؤمنان(ع) در کتابت و تدوین
آن را.
البته در این موارد، احادیث دیگرى وجود دارد که به خاطر پرهیز از اطاله کلام، از بیان آنها صرفنظر مىکنیم.
محتواى مصحف فاطمه(س)
بىتردید مهمترین و اصلىترین سخن درباره مصحف فاطمه(س) در این مسئله است
که این مصحف، حاوى چه نوع اطلاعات و آگاهىهاست و محتواى آن چه دانشى را
در برگرفته است؟
براى پىبردن به این قضایا، باید توجه داشت که مصحف فاطمه(س) چون در دسترس
عموم نیست و جز اهل بیت(ع) کسى از آن اطلاعى ندارد، براى پاسخ یافتن
درباره زوایاى گوناگون آن، هیچ راهى نیست، جز این که به اهل بیت(ع) متوسل
شویم و از احادیث و روایات نورانى آنان بهره گیریم.
پیش از این گفتیم که در بسیارى از روایات تأکید شده است که مراد از مصحف
فاطمه(س)، قرآن مجید نیست و حتى یک حرف از قرآن در آن وجود ندارد.
در برخى از روایات دیگر آمده است که احکام حلال و حرام در آن وجود ندارد.
امام صادق(ع) در روایتى فرمود: اما انه لیس فیه شىء من الحلال و الحرام و لیکن فیه علم مایکون.(12)
به عبارت دیگر، مصحف فاطمه(س) یک کتاب فقهى و یا رساله عملیه نیست. بلکه
مهمتر و بالاتر از این گونه اطلاعات است، و آن عبارت است از چیزى که کسى
آن را نخوانده، نشنیده و ندانسته است و نخواهد دانست و جز خداوند متعال از
اسرار و رازهاى آن، اطلاعى ندارد. و آن، علم و دانش آینده است.
ابوبصیر، روزى به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شد و چون با امام(ع) خلوت کرد،
فرصتى یافت تا از اسرار و رازهاى آنان باخبر گردد و لذا ازامام(ع) درباره
علوم اهل بیت(ع) و ودایع آنها از جمله جفر، جامعه و غیر ذلک سؤال نمود و
امام(ع) پاسخ وى را داد. تا این که نوبت به مصحف فاطمه(س) رسید و امام(ع)
در پاسخ وى فرمود: و ان عندنا لمصحف فاطمه علیهاالسلام و ما یدریهم ما
مصحف فاطمه(س)؟
قال(ع): مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات. والله ما فیه من قرآنکم حرف
واحد. قال: قلت: هذا والله العلم. قال(ع): انه لعلم و ما هو بذاک.(13)
یعنى: در نزد ما (امامان ) است مصحف فاطمه(س) و ( مردم ) چه مىدانند مصحف فاطمه(س) چیست؟
آن گاه فرمود: مصحفى است که محتواى آن، سه برابر قرآنى است که در نزد شما
است. سوگند به خداى سبحان، هیچ چیزى از قرآن، حتى یک حرف، در آن وجود
ندارد.
ابوبصیر گفت: عرض کردم: سوگند به خدا، این علم (بزرگى) است.
فرمود: (آرى) این مصحف، علم و دانش (بزرگى) است ولى این مصحف، قرآن نیست.
در حدیثى دیگر، امام جعفر صادق(ع) در پاسخ برخى از اصحاب خود درباره مصحف
فاطمه(س) فرمود:... و کان جبرئیل علیه السلام یأتیها، فیحسن عزائها على
أبیها، و یطیب نفسها، و یخبرها عن أبیها و مکانه، و یخبرها بما یکون بعدها
فى ذریتها و کان على(ع) یکتب ذلک.(14)
یعنى: جبرئیل(ع) بر فاطمه زهرا(س) نازل مىشد و مصیبت رحلت پدر بزرگوارش
را بر وى تسلیت مىگفت و آرامش خاطرى براى وى فراهم مىکرد و او را از
مقام پدرش و مکان و منزلتش (در بهشت) خبر مىداد و هم چنین او را از آینده
فرزندان، نوادگان و ذرارىاش مطلع مىکرد و امام على(ع) اینها را( براى
فاطمه(س)) مىنوشت.
هم چنین در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: و اما مصحف فاطمه(س)، ففیه
ما یکون من حادث، و أسماء کل من یملک الى ان تقوم الساعة.(15)
یعنى: اما مصحف فاطمه(س)، پس در آن است هرچیزى که در آینده واقع گردد. هم
چنین در آن است، اسامى تمام کسانى که تا پایان دنیا، حکومت مىیابند و به
زمامدارى مىرسند.
با توجه به روایتهاى فوق و دیگر روایتهایى که بخاطر پرهیز از اطاله
کلام، از نقل آن ها خوددارى کردیم، به دست مى آید که مصحف فاطمه(س) درباره
رویدادها، حوادث و تغییر و تحولات سیاسى و اجتماعى است که از آن تاریخ
(اواخر عمر شریف حضرت زهرا(س)) تا آخر الزمان به وقوع خواهند پیوست و در
حقیقت پیش گویىهاى صادق و راستین آن حضرت از آینده و آیندگان است و
مىتوان گفت که این کتاب گرانسنگ، تقویم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است.
بدین جهت امامان معصوم(ع) با نگاه به آن، واقعهاى را پیشگویى کرده و یا
ماجرایى را نفى و اثبات مى نمودند به شواهدى از این دست توجّه فرمایید که
تحت عنوان " استناد امامان معصوم(ع) به مصحف فاطمه(س) " مىآوریم.
استناد امامان معصوم(ع) به مصحف فاطمه(س)
خیلى ها باور داشتند که محمد، پسر عبدالله بن الحسن، در این جنبش به
پیروزى و رهبرى خواهد رسید. امّا امام صادق(ع) چنین اعتقادى نداشت.
فضیل بن سکره، که یکى از یاران آن حضرت بود، گفت: روزى به محضر امام
صادق(ع) شرفیاب شدم، امام(ع) به من فرمود: یا فضیل، اتدرى فى اى شىء کنت
أنظر قبیل؟ قال: قلت: لا.
قال(ع): کنت انظر فى کتاب فاطمة(س) لیس من ملک یملک الارض الا و هو مکتوب فیه باسمه و اسم أبیه، و ما وجدت لولدالحسن فیه شیئأً.(16)
یعنى: اى فضیل، آیا مىدانى پیش از آمدنت به چه چیزى نگاه مىکردم؟
فضیل گفت: نه، نمىدانم.
امام(ع) فرمود: داشتم به کتاب فاطمه(س) نگاه مىکردم. هیچ حاکمى در روى
زمین به حکومت و ریاست نمىرسد، مگر این که با نامش و نام پدرش در کتاب
فاطمه(س) نوشته شده باشد. و من در این کتاب براى فرزندان حسن چیزى نیافتم.
یعنى: هیچ پیامبرى، هیچ وصى و جانشین پیامبرى و هیچ پادشاه و حاکمى نیست
مگر این که نامش در این کتابى که در نزد من است (یعنى مصحف فاطمه(س) )
وجود داشته باشد. سوگند به خداى سبحان، نامى از محمد بن عبدالله در آن
نیست.
یعنى: در سال (128 هجرى)، زندیقها آشکار خواهند شد و این را با نگاه کردن به مصحف فاطمه(س) به دست آوردم.
پیش گویى امام صادق(ع)، راست و درست بود. زیرا در آن هنگام که حکومت بنى
امیّه به سوى اضمحلال و نابودى پیش مىرفت و حکومت بنىعباس در حال انعقاد
بود، بسیارى از عقاید انحرافى و باطل، به ویژه مادیگرایى، بى دینى و
لاابالى گرى در جامعه مسلمانان بروز و ظهور کرد.
یعنى: اى ولید، همانا در مصحف فاطمه(س) نگاه و پرسش (یعنى مطالعه) نمودم،
پس درباره ( حکومت و ریاست) بنى فلان چیزى نیافتم مگر غبار نعل (اسب).
به هر روى، امامان معصوم(ع) به عنوان مرجع علمى، سیاسى و اجتماعى مردم و
تنها پناهگاه حقیقى و دلسوز آنها، همیشه تلاش مىکردند آنها را از کجروى
و انحراف بازداشته و به سوى حق و حقیقت و راه درست و خداپسند هدایت
نمایند. بدین جهت آن بزرگواران در کتاب مادرشان حضرت فاطمه(س) بسیار
مطالعه و تدبّر نموده و پیش گویىهاى درستى از روزگارشان به عمل مىآوردند
و به عبارتى، بهترین فواید را از این کتاب شریف، نصیب اسلام و مسلمانان مى
نمودند.
1) در روزگار امام صادق(ع)، نوادگان امام حسن مجتبى(ع) جنبشى را بر ضد بنى
امیّه آغاز کرده و با کمک و همراهى سایر هاشمیان (اعم از بنى عباس و بنى
الحسن و سایر تیرههاى بنى هاشم) مردم را بر علیه امویان به شورش و قیام
وادار کردند و محور و کانون اصلى این قیام، فرزندان عبدالله بنالحسن
بودند.
2) از امام صادق(ع) درباره محمد بن عبدالله بن الحسن پرسیده شد. امام(ع)
در پاسخ فرمود: ما من نبى، ولا وصى، ولا ملک الا و هو فى کتاب عندى ( یعنى
مصحف فاطمه(س) ) و الله ما لمحمد بن عبدالله فیه اسم.(17)
3) امام صادق(ع) در روایتى فرمود: تظهر الزنادقة فى سنة ثمان و عشرین و مأة، و ذلک انى نظرت فى مصحف فاطمة(س).(18)
4) ولید بن صبیح گفت: روزى امام صادق(ع) به من فرمود: یا ولید، انى نظرت
فى مصحف فاطمة(س) فاسئل، فلم اجد لبنى فلان فیها الا کغبار النعل.(19)
محل نگهدارى مصحف
اما این که مصحف فاطمه در کجا است و در دست چه کسى نگه دارى و محافظت مى
شود، باید گفت: مصحف فاطمه(س) در آغاز تدوین و تألیف، در خانه امیر
المؤمنین على بن ابى طالب(ع) نگه دارى مى شد و در اختیار آن حضرت بود و پس
از شهادت آن حضرت، در اختیار امام حسن مجتبى(ع) و پس از شهادت وى، در
اختیار امام حسین(ع) قرار گرفت. به همین ترتیب، رسید به حضرت حجت بن
الحسن(عجل الله تعالى فرجه الشریف) و هم اکنون توسط وى نگه دارى شده و
توسط آن حضرت، از آن استفاده مىگردد وهیچگاه در اختیار نااهلان و
نامحرمان قرار نگرفته است. در این رابطه به چند حدیث توجه فرمایید:
این حدیث طولانى است و در آخر آن، فرمود: و یکون عنده مصحف فاطمة(س).(20)
یعنى یکى از نشانه هاى امام معصوم(ع)، آن است که مصحف حضرت فاطمه (س) در نزد وى باشد.
یعنى: همانا مصحف فاطمه(س) در نزد ما است.
یعنى: پدرم امام محمد باقر(ع) وفات نیافت، تا این که مصحف فاطمه(س) را از او دریافت کردم.
در این حدیث، علاوه بر این که امام صادق(ع) انواع علوم و دانش هاى
اهلبیت(ع) را توصیف مىکند، تصریح مىنماید که جفر احمر، جفر ابیض، مصحف
فاطمه(س) و جامعه در نزد آنان (یعنى امامان معصوم علیهم السلام) است.
فقال(ع): صدق و الله، ما عنده من العلم الا ما عند الناس، ولکن عندنا و
الله الجامعة فیها الحلال و الحرام، و عندنا الجفر أفیدرى عبدالله أمسک
بعیر اومسک شاة، و عندنا مصحف فاطمة(س)....(25)
یعنى: سوگند به خداى سبحان، عبدالله بن الحسن راست گفته است. در نزد او
دانش خاصى نیست مگر همان علم و دانشى که در نزد سایر مردم است. ولیکن به
خدا سوگند در نزد ما، جامعه است که در او حلال و حرام بیان شده است و در
نزد ما، جفر است. آیا عبدالله مىداند که جفر در پوست شتر است یا در پوست
گوسفند؟ و در نزد ما مصحف فاطمه(س) است...
در این حدیث شریف، امام صادق(ع) بلند پروازىها و ادعاهاى واهى عبدالله بن
الحسن و فرزندانش را به باد انتقاد گرفته و گوش زد نموده است که اگر هم مى
خواهند رهبرى مردم و زعامت قیام را بر عهده بگیرند، از اهل بیت(ع) و
خاندان عصمت هزینه نکنند. چون آنان، اهلیت چنین مقامى را ندارند. زیرا
رهبریت و پیشوایى واقعى مردم بر عهده امام معصومى است که حامل ودایع و
اسراراهل بیت(ع)، از جمله مصحف فاطمه(س) باشد.
1) امام رضا(ع) در حدیثى، علایم و نشانه هاى امام معصوم(ع) را بیان کرد و
فرمود: للامام علامات یکون أعلم الناس، و احکم الناس، واتقى الناس، واحلم
الناس، واشجع الناس، واسخى الناس، واعبد الناس و...
2) امام جعفر صادق(ع) در فراز حدیثى فرمود: وان عندنا لمصحف فاطمة(س).(21)
3) امام موسى کاظم(ع) فرمود: عندى مصحف فاطمه(س)، لیس فیه شىء من القرآن.(22)
4) ابوبصیر گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که مىفرمود: ما مات ابو جعفر علیهالسلام حتى قبض-اى ابو عبدالله - مصحف فاطمة(س).(23)
5) امام صادق(ع) در حدیثى فرمود: علمنا غابر و مزبور، و نکت فى القلوب و
نقر فى السماع، و ان عندنا الجفر الاحمر، و الجفر الابیض. و مصحف فاطمة
عندنا و ان عندنا الجامعة، فیها جمیع ما یحتاج الناس الیه.(24)
6) على بن حمزه گفت: به امام صادق(ع) گفته شد که عبدالله بن الحسن (که از
نوادگان امام حسن مجتبى(ع) بود) معتقد است که در نزد او دانش خاصى نیست
مگر همان علم و دانشى که در نزد سایر مردم است.
روایتى جامع درباره مصحف فاطمه(س)
در پایان این مقال، شایسته است، روایتى جامع و کامل درباره مصحف فاطمه(س)
نقل کنیم تا پاسخى به پرسشهاى احتمالى درباره این کتاب شریف و زوایاى
گوناگون آن باشد.
ابو بصیر گفت: از امام محمد باقر(ع) درباره مصحف فاطمه(س) پرسش نمودم.
حضرت فرمود: ( این کتاب) پس از رحلت پدرش حضرت محمد(ص) بر او نازل شد.
ابو بصیر: آیا در این کتاب، چیزى از قرآن کریم نیز هست؟
امام محمد باقر(ع): نه، چیزى از قرآن، در این کتاب نیست.
ابوبصیر: پس، آن را برایم توصیف کن.
امام باقر(ع): ( این کتاب ) داراى دو صفحه جلد سرخ رنگ است و طول و عرض آن از زبرجد مىباشد.
ابوبصیر: فدایت گردم، ورق آن را برایم شرح بده.
امام باقر(ع): ورق آن از در سفید است که به آن گفته شد باش، پس گردید.
ابوبصیر: فدایت گردم، در این کتاب، چیست؟
امام باقر(ع): در این کتاب خبرهاى گذشته و خبرهاى آینده تا روز قیامت،
وجود دارد. هم چنین خبرهاى آسمان و آسمانها و تعداد فرشتگان و غیر
فرشتگان که در آسمانها هستند، و تعداد تمامى پیامبرانى که به عنوان مرسل
و یا غیر مرسل آفریده شدهاند، و نامهایشان و نامهاى کسانى که پیامبران
به سوى آنان فرستاده شدهاند، و نامهاى کسانى که پیامبران را تکذیب کرده
و کسانى که از آغاز تا آخر دنیا آفریده شده باشند، و نام هاى شهرها، و
تعریف و توصیف تمامى شهرها که در شرق و غرب زمین قرار گرفته باشند و تعداد
مومنین در آنها، و تعداد کافران در آنها، و شرح حال تمام کسانى که تکذیب
کردند، و توصیف قرون گذشته و داستانها و ماجراهایشان، و کسانى که از
طاغوتیان به حکومت رسیده و مقدار حکومتشان و تعدادشان، و اسامى پیشوایان
(معصوم) و شرح حال و توصیفشان و تک تک آن چه که به دست آورده و مالک شدند،
و توصیف بزرگان و افراد صاحب نامشان، و تمامى کسانى که در ادوار تاریخى
تردد نمودند.
ابوبصیر: فدایت گردم، دورهها چه مقدارند؟
امام باقر(ع): پنجاه هزار سال، و آن در هفت دوره است.
هم چنین، اسامى تمامى کسانى که خداوند سبحان، آنها را آفریده و
اجلهایشان، و توصیف بهشتیان و تعداد آنهایى که داخل در بهشت مىشوند و
تعداد آنهایى که داخل در آتش (جهنم) مىگردند و اسامى جهنمیان، همه در آن
کتاب موجود است. هم چنین علم قرآن همان طورى که نازل شد، و علم تورات همان
طورى که نازل شد، و علم انجیل همان طورى که نازل شد، و علم زبور همان طورى
که نازل شد، و تعداد تمامى درختان، کلوخها وخاکها در تمامى بلاد، در آن
وجود دارد.
سپس امام باقر(ع) فرمود: هنگامى که خداوند سبحان اراده کرد که مصحف را به
وسیله جبرئیل، میکائیل و اسرافیل بر فاطمه(س) نازل کند، در شب جمعه، ثلث
دوم از شب بود که آنان، مصحف را گرفته و به سوى فاطمه(س) هبوط کردند و وى
در آن حال، ایستاده بود و داشت نماز مى خواند و فرشتگان الهى، آن قدر سر
پا ایستادند تا فاطمه(س) نشست و چون نماز را به پایان رسانید و سلام آن را
داد، فرشتگان به او گفتند: سلام، بر تو سلام مىرساند. در این هنگام، مصحف
را در آغوش اونهادند. پس فاطمه(س) در پاسخشان فرمود:
براى خدا سلام است و از جانب او سلام است و به سوى او باد اسلام. وسلام بر شما اى فرستادگان خدا.
پس از آن، فرشتگان به سوى آسمان عروج کردند و فاطمه(س) پس از نماز صبح تا
ظهر هم چنان نشست و مصحف را قرائت کرد و آن را از اول تا به آخر مطالعه
نمود و آن حضرت که سلام و درود خدا بر او باد، بر جمیع مخلوقات خدا، از جن
و انس گرفته تا پرندگان و وحوش، ( حتى بر ) پیامبران و فرشتگان الهى،
مفروض الطاعة است. ابوبصیر گفت: فدایت گردم. پس از رحلت آن بانوى بزرگ،
مصحف او به چه کسى رسید؟
امام باقر(ع) فرمود: وى، مصحف را به امیرمؤمنان، امام على بن ابى طالب(ع)
سپرد و حضرت على(ع) در هنگام شهادت به امام حسن مجتبى(ع) واگذار نمود و
امام حسن مجتبى(ع) در هنگام شهادت به امام حسین(ع) سپرد، سپس در دست اهلش
باقى مىماند تا این که به صاحب امر سپرده شود.
ابوبصیر گفت: به راستى این ( کتاب شریف ) دانش فراوانى است.
امام باقر(ع) فرمود: اى ابا محمد، این مقدارى که از مصحف برایت توصیف
نمودم، تنها از ورق اول از دو ورق آن بود و هنوز چیزى از ورق دوم آن را
برایت بیان نکردم و حتى حرفى از آن را نگفتم.(26)
آرى، مصحف فاطمه(س) آن چنان عظیم و کبیر است که شکافنده علم اول و آخر،
یعنى حضرت باقرالعلوم(ع)، پس از آن همه توصیف و تعریفى که از آن به عمل
آورده است، مى فرماید، تنها یک صفحه از این کتاب را برایت بیان کردم و
هنوز چیزى از صفحه بعدى را آغاز نکردم!
با این بیان، تکلیف ما نیز روشن است، که هرچه درباره این کتاب بىهمتا
بگوییم و یا بنویسیم نمى توانیم حق آن را ادا نماییم، پس بهتر است لب
فروبسته و به همین مقدار کفایت کنیم.
امید است خداوند متعال ما را در فهم و درک علوم و معارف بلند محمد وآل
محمد(ص) و شناخت حقانیت آنان توفیق عنایت کند وصاحب امر اول و آخر، یعنى
حضرت حجت بن الحسن(ع) را از ما خشنود و خرسند گرداند.
پاسدار اسلام، شماره 284
منبع از سایت
www.porsojoo.com