چراغ هدایت مصباح الهدی

اطلاعات مذهبی

چراغ هدایت مصباح الهدی

اطلاعات مذهبی

درختان بهشتی

1- درختان بهشتی
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
هر کس بگوید: سبحان الله خداوند در برابر آن درختی در بهشت برای او می کارد.
و هر کس بگوید: الحمد الله خداوند در برابر آن درختی در بهشت برایش می کارد.
و هر کس بگوید: لا اله الا الله خداوند در برابر آن درختی در بهشت برای او می کارد.
و هر کس بگوید: الله اکبر خداوند در برابر آن درختی در بهشت برایش می کارد.
در این وقت مردی از قریش به آن حضرت عرض کرد:
یا رسول الله! در این صورت درختان ما در بهشت زیاد خواهد بود، چون ما مرتب این ذکرها را می گوییم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
بلی! درست است لکن مواظب باشید مبادا آنها را به آتش گناه بسوزانید چون خداوند می فرماید:
ای اهل ایمان! خدا و رسولش را اطاعت کنید و اعمالتان را باطل ننمایید.!
بحارالانوار ج داستان ۹۸ 

دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است

وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
 ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻴﻜﻰ ﻛﻨﺪ، ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ ﺣﻤﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺣﻤﻞ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﺳﻰ ﻣﺎﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻤﺎﻝ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺭﺷﺪ ﺑﺮﺳﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺮﺩﺩ، ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻣﺮﺍ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺩﻩ ﺗﺎ ﺷﻜﺮ ﻧﻌﻤﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭم ﺩﺍﺩﻯ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭم، ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺤﻰ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﻰ، ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺮﺍ ﺻﺎﻟﺢ ﻛﻦ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩم ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ، ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﻴﻨﻢ.(15)سوره احقاف ایه ١٥

علی علیه السلام مظهر عدالت

11- علی علیه السلام مظهر عدالت
پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام (سوده) دختر (عماره) برای شکایت از فرماندار ظالمی که معاویه بر آنها گماشته بود، پیش معاویه رفت.
سوده در جنگ صفین همراه لشکر علی علیه السلام بود و مردم را بر ضد سپاه معاویه می شورانید.
معاویه که او را شناخت به شکایتش گوش نداد و او را سرزنش نمود و گفت:
فراموش کرده ای در جنگ صفین لشکر علی را علیه ما تهییج می کردی؟ اکنون سخن تو چیست؟
سوده گفت:
خداوند در مورد ما از تو بازخواست خواهد کرد، نسبت به حقوقی که لازم است آنها را مراعات کنی. پیوسته افرادی از جانب تو بر ما حکومت می کنند، ستم روا می دارند و با قهر و غضب به ما ظلم می کنند و همانند خوشه گندم ما را درو کرده، اسفند گونه نابودمان می کنند، ما را به ذلت و خواری کشانده و خونابه مرگ بر ما می چشانند.
این بسر بن ارطاة است که از طرف تو بر ما حکومت می کند، مردان ما را کشت و اموالمان را به یغما برد. اگر اطاعت تو را ملاحظه نمی کردیم، می توانستیم به خوبی جلویش را بگیریم و زیر بار ظلمش نرویم. اینک اگر او را برکنار کنی سپاسگزار خواهیم بود وگرنه، با تو دشمنی خواهیم کرد.
معاویه گفت:
مرا با قدرت قبیله ات تهدید می کنی؟ فرمان می دهم تو را بر شتر چموش سوار کنند و پیش بسر بن ارطاة بازگردانند تا او هر چه تصمیم گرفت درباره تو انجام دهد.
سوده کمی سر به زیر انداخت آنگاه سر برداشت و این دو سطر شعر را خواند:
درود خداوند بر آن پیکر باد که وقتی در دل خاک جای گرفت عدالت نیز با او دفن شد.
آن پیکری که با حق هم پیمان بود، جز با عدالت حکومت نمی کرد و با ایمان و حقیقت پیوند ناگسستنی داشت.(12)
معاویه پرسید:
منظورت کیست؟
سوده پاسخ داد:
به خدا سوگند! منظورم امیر المؤمنین علی علیه السلام است. آنگاه خاطره ای از حکومت و عدالت علی علیه السلام را چنین نقل کرد:
در زمان حکومت علی علیه السلام یکی از ماموران برای جمع آوری صدقات آمده بود، به ما ستم کرد، شکایت او را پیش علی علیه السلام بردیم وقتی رسیدیم که برای نماز ایستاده بود. همین که چشمش به من افتاد، دست از نماز برداشت با خوش رویی و مهر و محبت فراوان به من توجه نموده، فرمود:
کاری داشتی؟
عرض کردم: آری!
سپس ستم مأمور را شرح دادم. به محض این که سخنانم را شنید شروع به گریه کرد، قطرات اشک از چشمان علی علیه السلام فرو ریخت و بر گونه هایش جاری شد و گفت:
(اللهم انت الشاهد علی و علیهم انی لم آمر هم بظلم خلقک و لا بترک حقک):
پروردگار! تو گواهی من هیچگاه نگفته ام این مأموران بر مردم ستم کنند و حق تو را رها نمایند.
فوری پاره پوستی برداشت نوشت: (13)
برای شما دلیل و برهانی آمد. شما باید در معاملات، پیمانه و ترازو را، درست و کامل کنید، از اموال مردم کم نکنید، در روی زمین فساد ننمایید و پس از اصلاح آن...
همین که نامه مرا خواندی اموالی که دستور جمع آوری آن را داده ام هر چه تاکنون گرفته ای نگهدار تا کسی را که می فرستم از تو تحویل بگیرد. والسلام.
نامه را به من داد به آن شخص رسانیدم و با همان دستور از سمت خود بر کنار شد.
معاویه گفت: خواسته این زن هر چه هست برایش بنویسد و او را بار رضایت به وطن خود بازگردانید. (14)
بحارالانوار ج ۴ داستان ۹۷

مستجاب نشدن دعای سه شخص

مستجاب نشدن دعای سه شخص
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ولید بن صبیح می گوید: بین راه مکه و مدینه، همراه امام صادق (ع) بودم، سائلی آمد و درخواست کمک کرد، امام صادق (ع) دستور داد به او چیزی دادند، چیزی نگذشت سائل دیگری آمد و درخواست کمک کرد، باز آن حضرت، دستور داد چیزی به او دادند، بعد از ساعتی، باز سائلی آمد و تقاضای کمک کرد، آن حضرت، دستور داد به او نیز چیزی دادند.
تا اینکه سائل چهارم آمد و تقاضای کمک کرد، امام صادق (ع) درباره او دستور کمک نداد، فقط دعا کرد و فرمود: (خدا سیرت کند).
سپس امام صادق (ع) به ما رو کرد و فرمود: (آگاه باشید که در نزدم چیزی وجود دارد که به او (سائل چهارم) کمک کنم، ولی می ترسم مانند یکی از سه شخص شویم که دعای آنها به استجابت نمی رسد، آن سه شخص عبارتند از: 
1- شخصی که خداوند مالی به او بدهد و او آن را در مورد ناشایسته اش مصرف کند، سپس بگوید: (خدایا به من بده)، دعایش مستجاب نگردد.
2- مردی که درباره همسرش دعا کند که: (خدایا مرا از او راحت کن)، با اینکه خداوند اختیار (طلاق) او را بدست آن مرد داده است، چنین فردی نیز دعایش مستجاب نمی شود.
3- مردی که در مورد همسایه اش نفرین می کند (و می گوید: (خدایا این همسایه ام را نابود کن))با اینکه راه خلاصی برای او وجود دارد و آن اینکه خانه خود را بفروشد و بجای دیگر برود، چنین کسی نیز دعایش به استجابت نمی رسد.
(و من سائل چهارم کمک نکردم، تا مبادا مثل اولی (مصرف کننده مال در غیر مورد شایسته اش) شوم و دعایم به استجابت نرسد). (58)

اصول کافی 

عالم ترین مردم از قول رسول خدا

عالم‌ترین مردم از قول رسول خدا ص





أَعْلَمُ الْأُمَّةِ
داناترین و عالم‌ترین مردم؛ چنان‌که رسول خداصلی الله علیه وآله فرموده:
«أَعْلَمُکُمْ عَلِی بْنُ أَبِی طالِبٍ»؛( اصول کافی، ج 7، ص 422.)
«عالم‌ترین شما (امّتم) علی بن ابی طالب است».
«أَعْلَمُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی عَلِی بْنُ أَبِی طالِبٍ»؛( کنز العمال، ج 11، ص 614.)
«عالم‌ترین امّتم بعدمن، علی بن‌ابی‌طالب است».
و شواهد فراوانی هم در این زمینه است؛ از جمله اینکه تمام اصحاب در مسایل خود به آن حضرت رجوع می‌کردند و به او نیاز داشتند؛ ولی او در هیچ مسأله‌ای به آنان رجوع نکرده؛ یعنی سؤالی و نیازی نداشته.
و پیامبر به ایشان فرمود: «أَنْتَ أَخِی وَوارِثِی»؛ وارث یعنی کسی که علم پیامبر را ارث برده، که فرموده: «تَرِثُ مِنِّی ما وَرَثَ الْأَنْبِیاءُ» آنچه که پیامبران ارث بردند، تو هم از من به ارث بردی، که آن کتاب خدا و سنّت پیامبر است.( بحارالانوار، ج 39، ص 69؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 33؛ کشف الغمة، ج 1، ص 334؛ العمدة، ص 183.)