چراغ هدایت مصباح الهدی

اطلاعات مذهبی

چراغ هدایت مصباح الهدی

اطلاعات مذهبی

سوره کوثر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ

 فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ

إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ


پس برای تو کوثر را عطا کردیم

 پس برای  پروردگارت  نماز بخوان و قربانی کن

که بد خواده تو خود ابتر است

 کسانی  که به  پیامبر اسلام  (ص) می گفتند که از نسل تو کسی نخواهد مانندچونکه  تو  پسر نداری

خدا لعنت کسانی را که مقام حضرت زهرا را انکار می کنند


نظرات دوستان










شخصیت ‏شناسی فاطمه(سلام الله علیها)

شخصیت ‏شناسی فاطمه(سلام الله علیها)

آشنایی با شایستگان و اسوه‏های تابناک، روشنی‏بخش راه خداجویان و دین‏باوران خواهد بود. به ویژه آنگاه که از سوی معصومان ـ علیهم‏السلام ـ دیدگاههای تأییدآمیز و معرفت‏آفرین در باره آنان وجود داشته باشد. که در این هنگام نگاه آدمی به آفرینش و آفریده‏ها وسعت یافته، حقایق هستی در عرصه‏های افزون‏تری جلوه‏گر شده و راههای رشد و پویایی با روشنی بیشتری نمایان می‏شود.
بلال حبشی
«بلال» برده‏ای بی‏نام و نشان با چهره‏ای سیاه و بدنی دردآلود از تازیانه اشرافیت زورمند و زرآلود بود. فرزند «رباح» و «حمامه» که به جرم یکتاپرستی و آزادی‏خواهی شکنجه مرگبار امیه بن‏خلف را تا عمق جان احساس می‏کرد(۱) و تنها با یاد و نام خدای مهربان «احد»، شکیبایی و بردباری می‏نمود.
روزی که رایحه روح‏پرور خداباوری و یکتاپرستی با آزادی از سوی رسول خدا(ص) به ژرفای وجود او وزید، شوقی شگفت‏آور سیمای سیاه و سیرت سپید بلال را فرا گرفت، ناگاه رو به پیامبر(ص) نمود و با ارادتی بسیار با زبان حبشی این شعر را سرود:
«اَرَه بَرَهْ کَنْکَرَهْ
کِرا کِری مِنْدَرَهْ»؛(۲)
آن هنگام که در دیار ما بهترین صفات پسندیده را جویا شوند ما تو را شاهد گفتار خود می‏آوریم!!
عظمت مقام و ابهت کلام او موجب گردید که منصب ارجمند اذان‏گویی ـ که شعار اسلامی و نماد ارزش دینی است و در آن زمان مؤذن نمایندگی رسمی رسول خدا ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله و سلّم ـ را در فراخوانی مردم به سوی نیایشگاه عهده‏دار بود ـ به او واگذار شود.(۳) به گونه‏ای که ناتوانی او در ادای «شین» موجب بخشودگی وی و ادامه این مسؤولیت تنها از سوی او گردد!(۴) شخصیت برجسته بلال به گونه‏ای بود که با فتح مکه به دستور رسول خدا(ص) بر بام کعبه، ندای توحید و نبوّت سرداد و چون پاره‏ای از وارثان کبر و استکبارِ جاهلیت، زبان به نکوهش او و ستایش خود گشودند، فرشته وحی با پیام پرنوید الهی ـ در آیه‏ای نورانی ـ بر رسول خدا(ص) فرود آمد تا معیار برتری از سرسپردن «قبیله» به دل‏سپردن به «قبله» و میزان تقوا و پرهیزگاری استوار شود.(۵)
و در پی آن جبرئیل امین با نزول خود نخست سخن اَشرافِ خودخواه را ـ که شرافت خود را در حقارت دیگران دیده و از پیامبر(ص) خواستار دوری بردگان و پابرهنگان دیروزی بودند تا جایگاهی والا نزد رسول خدا(ص) یابند ـ مردود شمرد که با این خبر سرور و شادی وجود بلال را فرا گرفت،(۶) روح او اطمینان و آرامش یافت و آنقدر به پیامبر(ص) نزدیک شد که زانوانش در کنار پاهای آن حضرت دیده می‏شد. سپس خداوند رسول خود را دعوت به بردباری و همراهیِ افزون‏تر با موحّدان پابرهنه و شیفتگان الهی نمود که:
«و اصبر نفسک مع الذّین یَدْعُونَ رَبَّهم بِالْغَداهِ و الْعَشی یُریدُونَ وَجْهَهُ و لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الحیاه الدنیا ...»؛(۷)
[ای رسول ما!] با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می‏خوانند [و[ خشنودی او را می‏خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده‏ات را از آنان برمگیر. مبادا زیور زندگی دنیا را بخواهی [و از آنان غافل شوی] ...
بلال در نگاه رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع)
شناخت روشنگر بلال نسبت به معارف الهی و شایستگی‏های والای او به گونه‏ای بود که رسول خدا(ص) بهشت را مشتاق علی، سلمان، عمّار و بلال دانست(۸) و گفتار وی را به هنگام اذان، یگانه حجّت در خودداری از خوردن و آشامیدن به هنگام ماه رمضان معرفی کرد.(۹) آن زمانی که قریشیان در برابر اسلام مقاومت می‏کردند، آن حضرت از بلال درخواست کرد پس از اذان از خداوند بخواهد تا او را بر ضد قریش یاری دهد.(۱۰) و روزی که سخن از سرای فردوس و بهشت برین به میان آمد، فرمود:
«بلال در بهشت بر شتری سوار می‏شود و اذان می‏گوید. چون جملات «اشهَد اَنْ لا اِله اِلاّ اللّه‏» و «اشهَد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه‏» را ادا می‏کند، لباس آراسته‏ای از لباسهای بهشتی بر تن او می‏کنند.»(۱۱)
دفاع درس‏آموز پیامبر(ص) از بلال در عرصه‏های مختلف زینت‏بخش تاریخ است، به گونه‏ای که آن حضرت در ماجرایی از ابوبکر خواست تا از بلال و دوستان او عذرخواهی کند!(۱۲) و هنگامی دیگر که ابوذر سخن از سیاهی صورت بلال مطرح کرد، رسول خدا(ص) با عبارتی کوتاه، بزرگی تقصیر او را گوشزد کرده، فرمود: هنوز اندکی از کبر جاهلیت در تو وجود دارد؟!
در این هنگام ابوذر صورت خود را بر خاک گذارد و به بلال گفت سر را از خاک برنمی‏دارد تا او پای خود را بر صورت او گذارد و بلال نیز چنین کرد.(۱۳)
بلال ـ همچون سلمان ـ صحابی صالح و برجسته‏ای بود که به خانه فاطمه زهرا(س) رفت و آمد داشته، در بسیاری از مواقع از سوی رسول خدا(ص) برای انجام کاری مأموریت می‏یافت. روزی آن حضرت پولی به بلال داده، فرمود:
«یا بلالُ! ابتع بها طیبا لابنتی فاطمه»؛(۱۴) ای بلال! با این پول عطر و ماده خوشبویی برای [جهیزیه] فاطمه دخترم تهیه کن.
هنگامی که در واپسین روزهای حیات، پیامبر(ص) خبر از رحلت خود داد و از صاحبان حق درخواست قصاص در همین جهان را کرد، پس از سخن یکی از حاضران، رسول خدا(ص) شلاق روز جنگ را درخواست کرد و از آن میان تنها از بلال درخواست نمود و فرمود:
«یا بلال! قم الی منزل فاطمه ...»؛(۱۵) ای بلال! برخاسته به سوی منزل فاطمه برو و ... .
گاهی که مشتاق دیدار فرزندان فاطمه(ع) می‏شد، رو به بلال کرده، می‏فرمود:
«یا بلال! ایتنی بولدی الحسن و الحسین»؛(۱۶) بلال! فرزندانم حسن و حسین را برایم بیاور.
به یقین، اطمینان فراوان و اعتماد چشمگیر رسول خدا(ص) نسبت به بلال، زمینه‏ساز گفت و گوهایی اینچنین بود.
روزی امام علی(ع) با شناختی روشن از پیشینه بلال، او را چون خود دانست و فرمود:
پیشگامان به دین اسلام پنج نفرند: من پیشقدم عرب هستم، سلمان پیشگام عجم، صهیب اولین مؤمن از روم، بلال پیشقدم حبشه و خباب پیشگام نبط.(۱۷)
همان گونه که امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) شایستگی بلال را در ابعاد مختلف ستود و فرمود:
خداوند بلال را رحمت کند، خاندان ما را دوست می‏داشت، او بنده شایسته‏ای بود و می‏گفت: پس از رحلت رسول خدا(ص)، اذان نخواهم گفت و از آن روز جمله «حی علی خیر العمل» در اذان ترک شد.(۱۸)
بلال در نگاه فاطمه(ع)؛ فاطمه(س) در نگاه بلال
فاطمه زهرا(س)، بلال را شیعه‏ای هوشیار، آگاه به زمان، هوشمند در پدیده‏های پیدا و پنهان جامعه و دارای بینشی روشنگر می‏دانست. از این‏رو هیچ
گاه سخنی یا گلایه‏ای از کوتاهی بلال در عرصه‏های حمایت از ولایت بر زبان جاری نکرد و هماره شیوه‏های حرکت و ستیز آرام او را با غاصبان می‏ستود.
بلال به خوبی رد پای دشمن را در یکایک مواضع او شناسایی می‏کرد و با روشنی می‏دانست که تحریف سخنان رسول خدا(ص) و یا ساخت و پرداخت گفته‏هایی دروغین از سوی آن حضرت، گامهایی است که در پی آن، مسیر هدایت‏آفرین ولایت دچار انحراف خواهد شد و برای همیشه، ضلالت و گمراهی نصیب انسانهای ناآگاه و ساده‏انگار خواهد بود. از این‏رو، آگاهی و روشن‏بینی خود را هماره حفظ می‏کرد و با دیده‏ای ژرف به عمق حوادث سیاسی می‏نگریست تا افزون بر دوری از روحیه بی‏تفاوتی، غفلت و فراموشیِ ارزشهای والا، هیچ گاه از پیشوایان معصوم(ع) که یگانه رهبران راستین هستند، جدا نشود.
او دورسازی انسانها از اسلام ناب و آموزه‏های زرّین آن، همراه با تیره ساختن چهره الگوهای معرفت‏آموز در هر زمان را شیوه شیطانی دشمن می‏دانست که در پی آن زنده ساختن آداب و رسوم جاهلیت، قبیله‏گرایی، دنیاخواهی و مقام‏طلبی پدیدار خواهد شد و سرگرمیهای پوچ و بی‏ارزش برای فراموشی شعارهای پویا و ارزشهای راستین جلوه‏گر می‏شود.
آن هوشیاری و این بیداری سبب گردید که لحظه‏ای با غاصبان خلافت نرمش و یا سازش نشان ندهد و نسبت به آنچه در توان داشت، مبارزه‏ای از سر تحلیل درست و شناخت عمیق شروع کند.
روزی که خبر از پایان کار سقیفه و آغاز ریاست خلیفه به او رسید، در حالی که سراپا اندوه و ماتم بود، در مسجد رسول خدا(ص) نشسته بود و در باره این فاجعه بزرگ که ضایعه‏ای بی‏جبران بود، می‏اندیشید و آن را قضا و قدر الهی می‏شمرد. ناگاه خلیفه وارد شد و هنگام اذان فرا رسید. اطرافیان منتظر صدای بلال بودند تا همچون زمان رسول خدا(ص) ندای توحید و نبوت با صدای خود سر دهد. اما او را ساکت در گوشه‏ای دیدند. به گمان بی‏خبری نزد بلال آمده گفتند:
ـ بلال! اذان. اذان!
و او با شهامت و رشادت بسیار پاسخ داد: پس از این اذان نمی‏گویم. شخص دیگری را معین کنید. خلیفه اول خود نزد بلال آمد و گفت: برخیز اذان بگو ای بلال!
و او سری از بصیرت و بینایی تکان داد و گفت:
نه!
و چون سخن ابوبکر را شنید که برای چه بلال؟ پاسخ داد: اگر مرا [با آزادی از دست امیه] به بندگی خود گرفته‏ای، در اختیار تو هستم و اگر در راه خدا آزاد ساخته‏ای، پس مرا رها کن و به حال خود واگذار.
و چون شنید که من تو را در راه خدا آزاد کرده‏ام، پاسخ داد:
من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت.(۱۹)
نگرش روشن و روشنگر بلال، امیدآفرین اصحاب و خرسندکننده فاطمه زهرا(ع) بود. به گونه‏ای که حضور هوشیارانه و دفاع مردانه او در عرصه‏های سیاسی موجب گردید که بلال در بین اندک یاران امیر مؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) محسوب شود که از مسیر سعادت‏بخش ولایت کوچکترین بازگشت و انحرافی نداشتند.
شگفت‏آور آنکه بلال که از قبیله‏ای سرشناس و خانواده‏ای قدرتمند در مدینه محروم بود و هیچ پشتیبان ظاهری در شهر و دیار غریب نداشت، آن گونه در برابر سران زر و زور و تزویر ایستادگی کرد و با صراحت بسیار این سخن را بر زبان جاری کرد:
من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت!
اما آنگاه که دخت رسول خدا(ص) به یاد دوران پرعظمت و باشکوه اسلام و نبوت پدر عزیز خود فرمود: «اِنّی اشتهی اَنْ اَسْمَعَ صوتَ مؤذنِ اَبی ـ (ع) ـ بالاذان»؛(۲۰) بسیار دوست دارم صدای اذان بلال، مؤذن پدرم را بشنوم، اطاعت تمام عیار نمود و بار دیگر صدای خود را در فضای مدینه طنین‏انداز کرد. با عبارت «اشهد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه‏»؛ قلب دخت رسول خدا(ص) به لرزه در آمد، اشک او چون سیل از دیدگان جاری شد به گونه‏ای که نقل شده است فاطمه(ع) ناله‏ای زد، بر زمین افتاد و بی‏هوش گردید.
ناگاه خبر به بلال رسید که اذان را رها کن، فاطمه(ع) غش کرده است و او چون هراسان و سراسیمه از بام فرود آمد، خدمت پاک‏بانوی آفرینش رسید تا از حال او جویا شود. زهرا(ع) به هوش آمده فرمود: بلال! اذان را تمام کن!
و او که از عشق بی‏کران دختر پیامبر(ص) به پدر آگاه بود پاسخ داد:
دختر رسول خدا! مرا از این کار معذور بدار زیرا بر جان شما هراسانم، می‏ترسم خویشتن را به هلاکت رسانی.(۲۱)
بلال و حمایت از ولایت
بلال از علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و آرمانهای آنان حمایت بی‏دریغ می‏کرد. آنگاه که امام(ع) در بین مسلمانان حاضر می‏شد، احترام چشمگیری به او می‏نمود، به گونه‏ای که برخی زبانِ اعتراض به او می‏گشودند و می‏گفتند:
ابوبکر تو را از امیه خرید و آزاد کرد، با این خصوصیت، علی(ع) را بیشتر از او احترام می‏کنی؟
بلال پاسخ داد:
حق علی(ع) بر من، بیش از ابوبکر است، زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و آزاری که [در دنیا [می‏کردند، نجات داد، گرچه با صبر و بردباری [و شهادت] به سوی بهشت جاودان رهسپار می‏شدم، اما علی(ع) مرا از عذاب ابدی و آتش همیشگی جهنم نجات بخشید. چون به خاطر دوستی و ولایت او و برتر دانستن وی بر دیگران، سزاوار بهشت برین و نعمتهای پایدار و ابدی آن خواهم بود!
هنگامی که هواداران ابوبکر، مردم را به بیعت با وی دعوت می‏کردند، سراغ بلال آمده [با اطمینان بسیار نسبت به پذیرش[ پیشنهاد بیعت دادند.
او با کمال خونسردی، به دور از هیجانات و جریانات زودگذر و از سر شناخت و معرفت، بیعت را نپذیرفت. عمر که شاهد ماجرا بود با عصبانیت گریبان او را گرفت و با لحن تندی گفت:
این پاداش ابوبکر است که تو را آزاد ساخت!
بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا به خاطر خداوند آزاد کرده، برای خدا نیز مرا به اختیار خود واگذارد و اگر برای غیر خدا آزاد کرده، من در اختیار او هستم، هرچه می‏خواهد بکند، اما هرگز با کسی که پیامبر(ص) او را جانشین نکرده است بیعت نمی‏کنم و آن که او را جانشین خود قرار داده، پیرویش تا روز قیامت بر گردن ما است.
عمر وقتی پاسخ راسخ و سخن صریح بلال را شنید، برآشفت و به او دشنام داده، گفت:
«لا ابا لک ...»؛ ای بی‏پدر دیگر در مدینه نباید بمانی.
و این آغاز تبعید بلال از مدینه به شام ـ به خاطر دفاع از امامت و ولایت ـ بود.
در آخرین لحظات حضور در شهر رسول خدا(ص) و در کنار دخت پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) این اشعار را زمزمه می‏کرد:
«باللّه‏ لا اَبابَکرٍ نجوتُ وَ لو
لا اللّه‏ نأمت عَلی اَوْصالی الضَبُعْ»؛(۲۲)
به وسیله خدا نجات یافتم نه به خاطر ابوبکر و اگر خدا نبود کفتار، رگهای مرا می‏درید. خداوند مرا در محل خوبی جای داد و مرا گرامی داشت، همانا خیر نزد او یافت می‏شود. مرا پیرو بدعت‏گذاری نخواهید یافت و من مانند آنان بدعت‏گذار نیستم.
بلال به شام رفت، ایامی چند در آن دیار زندگی کرد و سرانجام در بین سالهای ۱۸ ـ ۲۱ هجری قمری در زمان خلافت عمر در اثر بیماری طاعون دیده از جهان خاکی فرو بست و به دیار افلاکی پر کشید. بابُ الصغیر دمشق قبرستان شام است که پیکر پاک بلال را در آغوش خود جای داده و همه روزه زیارتگاه ارادتمندان مسلمان است.(۲۳)
 ابوذر غفاری
ابوذر صحابی صالح، صادق، شورآفرین و پرتوان در تمامی صحنه‏هاست که از آغاز پذیرش اسلام تا آخرین لحظه حیات، اندکی در حق‏گویی، ستم‏ستیزی و یاری نبوت و ولایت کوتاهی نکرد و لحظه‏ای تردید به خود راه نداد. او سه سال پیش از بعثت رسول اکرم(ص) خدا را می‏پرستید و پس از رسالت آن حضرت، چهارمین یا پنجمین نفر از ایمان‏آورندگان بود، از این‏رو در زمره «سابقین در اسلام» محسوب می‏شد.(۲۴) اباذر نخستین کسی بود که ایمان خویش را در مکه آشکار کرد و با ویژگی خاص خود، باور توحیدی خویش را در کنار کعبه به گوش همگان رساند.(۲۵)
رسول‏خدا(ص) او را می‏ستود و می‏فرمود:
«رحمت خداوند بر تو باد ای اباذر! براستی که تو تنها زندگی می‏کنی، تنها می‏میری، تنها برانگیخته می‏شوی و تنها وارد بهشت خواهی شد. سعادتمند و رستگارند مردمی که غسل و کفن و دفن تو را به عهده می‏گیرند ... آسمان سایه نیفکند و زمین در برنگرفت، راستگوتر از ابوذر! ای اباذر! براستی که تو از ما اهل بیت هستی ... پس دوستدار اهل بیت من باش، آن کسانی که خداوند «رجس» و پلیدی را از آنان دور ساخت و پاکشان گردانید، پاک گردانیدنی مخصوص».(۲۶)
نگرش روشن پیامبر(ص) پس از رحلت آن حضرت برای همگان تجسم یافت. زیرا ابوذر در تندباد حوادث و اوضاع سیاه سیاسی ـ در میان انبوه بیش از یکصد هزار نفر در غدیر خم ـ چونان سروی راست قامت و پیشگامی هوشمند، پویا و انقلابی حضوری زنده و تأثیرگذار داشت و لحظه‏ای تحت تأثیر شرایط و جوّ آلوده تطمیع و تهدید با زر و زور قرار نگرفت.(۲۷)
او از آغازین لحظه حرکت به سوی رسول خدا(ص)، علی(ع) را ـ که نوجوانی بیش نبود ـ در کنار آن حضرت دیده بود و از سختکوشی فاطمه(ع) در مسیر رسالت پیامبر(ص)، آگاهی کامل داشت. از این‏رو ایمانی از سر شناخت و معرفت به رسول خدا(ص) و خاندان پاک او داشت. آنگاه که سکه‏های زرد و سفید سران حکومت در مدینه و شام به صورت پنهانی برای او فرستاده می‏شد تنها به یک جمله بسنده می‏کرد:
«یک گرده نان جو دارم که با آن چند روز را می‏گذرانم. من با ولایت علی بن‏ابی‏طالب و عترت پاک او، احساس بی‏نیازی از دیگران می‏کنم.»(۲۸)
روزی دیگر قاطعانه از حرکت پرخروش فاطمه زهرا(س) حمایت کرده و فریاد می‏زند: «براستی که من به خاطر ولایت علی و خاندان هدایتگر او ـ که به حق و حقیقت دعوت می‏کنند و خود اهل هدایت و عدالت‏اند ـ احساس ثروتمندی بیش از دیگران دارم. من خود این ویژگیها را در علی و دودمان او از رسول خدا شنیدم ... همانا علی راستگوی بزرگ، صدیق اکبر و امتیازدهنده حق از باطل بعد از پیامبر خدا و رهبر دین‏داران است و ثروت پیشوای ستم‏پیشگان.»(۲۹)
ابوذر و فاطمه(س)
ایمان استوار، فریاد رعدآسا و حمایت پرتوان ابوذر در هنگامه درد و رنج فاطمه(ع)
و غربت آن بانو، تسلی‏بخش زخمهای سوزان او بود. بویژه آنگاه که بینش عمیق و شناخت روشن، او را به موضعگیری قاطعانه علیه دنیاطلبان و دنیاپرستان وامی‏داشت، گویی صدای حق‏خواهی زهرا(س) است که از دهان اباذر در فضا طنین‏انداز می‏شود.
این سخن اباذر است که فرمود:
«بار خدایا! من علی، فاطمه، حسن و حسین را دوست می‏دارم، هرچند به خاطر محبتشان قطعه قطعه‏ام کنند و پیوسته این راه من است تا تو را ملاقات کنم و از این طریق جویای رضایت تو می‏شوم ... .»(۳۰)
فاطمه(ع) نیز نگاهی برتر به ابوذر داشت و در صحنه‏های مختلف زبان به ستایش او می‏گشود و یا او را از مَحْرمان خاندان نبوت و امامت معرفی می‏کرد.
روزی خبر از دیدار سه دختر زیبارو و پرنشاط با رایحه روح‏پرور داد که از حوریان بهشتی بوده و از شیفتگان نگاه دل‏آرای زهرای عزیز هستند که چون حضرت نام یکایک آنها را جویا می‏شود دومی خود را «ذرّه» معرفی کرده که خداوند او را برای ابوذر غفاری آفریده است!(۳۱)
امام صادق(ع) فرمود:
مادرم فاطمه(ع) به علی(ع) فرمود:
«اذا توفیّتُ لا تُعْلِمْ اَحَدا اِلاّ امَ‏سَلَمه و اُمَ‏ایمن و فَضّه و من الرجال اِبْنیَّ و العبّاس و سلمان و عمّار و المقداد و اباذر و حذیفه و لا تُدْفِنی الاّ لَیلاً و لا تُعْلم قَبری اَحَدا»؛(۳۲)
هنگامی که وفات کردم هیچ کس را آگاه مکن، مگر ام‏سلمه و ام‏ایمن و فضّه را از زنان و از مردان دو فرزندم حسن و حسین و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه را خبر کن
آری:
وادی عشق که بی هوش و سرگردانی است
مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است
لب فرو بست هر آنکس رخ جون ماهش دید
آنکه مدحت کند از گفته خود مسرور است
وقت آن است که بنشینم و دم در نزنم
به همه کون و مکان مدحت او مسطور است
پی نوشت :
۱ ـ بلال، سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، عبدالحمید جوده السحار، ترجمه علی منتظمی، ص۴ و ۳.
۲ ـ کشکول شیخ بهایی، عزیزاللّه‏ کاسب، ص۲۵۲.
۳ ـ تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص۴۶۲؛ علل الشرایع، ص۴۶۱.
۴ ـ عده‏الداعی، ص۲۱؛ المحجه‏البیضاء، ج۲، ص۳۱۰.
۵ ـ حجرات، ۱۳؛ یا ایّها الناس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا اِنَّ اکرمکم عند اللّه‏ اتقیکم. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۵؛ اطیب البیان، ج۱۲، ص۲۳۱؛ البرهان، ج۴، ص۲۱۰؛ نمونه، ج۲۲، ص۱۹۶؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۹).
۶ ـ انعام، ۵۲؛ و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شی‏ءٍ و ما من حسابک علیهم من شی‏ءٍ فتطردهم فتکون من الظالمین. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج۷، ص۹۹؛ بیان السعاده، ج۲، ص۱۳۲؛ روح المعانی، ج۷، ص۱۵۸).
۷ ـ کهف، ۲۸.
۸ ـ شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج۱۰، ص۱۰۴؛ عوالم العلوم، ج۱۴، ص۳۰۸.
۹ ـ بحارالانوار، ج۸۳، ص۱۳۱؛ نهایه الاحکام، ج۱، ص۴۲۲ و ۵۲۴.
۱۰ ـ تاریخ تحول دولت و خلافت، ص۱۰۷، نقل از التراتیب الاداریه، ج۱، ص۷۹.
۱۱ ـ بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۱۶؛ ر.ک: مجمع‏الرجال، ج۱، ص۲۸۱.
۱۲ ـ مختصر تاریخ دمشق، ج۵، ص۲۶۱.
۱۳ ـ شرح نهج‏البلاغه، ج۱۱، ص۱۹۸.
۱۴ ـ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۸۸؛ دلائل الامامه، ص۸۷.
۱۵ ـ همان، ج۲۲، ص۵۰۸؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۱۷۵؛ نک: علل الشرایع، ص۱۶۸؛ امالی شیخ طوسی، ص۵۷۳؛ امالی شیخ صدوق، ص۵۰۶.
۱۶ ـ همان، ج۲۲، ص۴۹۹.
۱۷ ـ بلال سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، ص۳.
۱۸ ـ بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۲؛ نک: الدرجات، الرّفیعه، ص۳۶۷.
۱۹ ـ انسابِ الاشراف بلاذری، ج۲، ص۱۸۳.
۲۰ ـ احقاق الحق، ج۱۹، ص۱۵۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۷.
۲۱ ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸.
۲۲ ـ همان، ص۱۱۹ (برخورد بلال با خلیفه دوم به گونه‏ای افشاگرانه، تهاجمی و یا نوعی دادخواهی در آن به چشم می‏خورد؛ گرچه بسیاری جرأت این گونه برخورد را در خود نمی‏دیدند! به طور مثال روزی عمر به بلال گفت: هنگام اذان نشده است، چرا اذان می‏گویی؟ و او پاسخ داد: زمانی که تو از الاغ خودت گمراهتر بودی من وقت را می‏شناختم. نک: مختصر تاریخ دمشق، ج۵، ص۲۶۷).
۲۳ ـ رجال شیخ طوسی، ص۲۷ (شایان ذکر است که برخی معتقدند بلال در «باب الاربعین» شهر حلب و یا در مقبره کیسان یا خولان مدفون است).
۲۴ ـ الصفوه من الصحابه و الشاکرین، حسین الشاکری، ج۱، ص۶۷ ـ ۱۱۵.
۲۵ ـ همان، ص۶۸ و ۶۹.
۲۶ ـ شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، ص۵۰۲؛ خصال، ص۱۸۲؛ کامل بهایی، ج۱، ص۱۵۷؛ کافی، ج۸، ص۲۹۷؛ مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۱۷.
۲۷ ـ نک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۴ و ۱۷۳؛ مروج الذّهب، ج۲، ص۳۴۱ و ۳۴۲؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۸۳؛ طبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۹؛ الغدیر، ج۶، ص۳۰۴ و ج۹، ص۳۷۳.
۲۸ ـ نقد الرجال، ج۱، ص۷۷؛ شجره الطّوبی، شیخ محمدمهدی مازندرانی (شرح زندگانی ابوذر).
۲۹ ـ ر.ک: المجالس السنیّه، ج۱، ص۲۴۳ ـ ۲۴۵؛ الصفوه من الصحابه و التابعین.شش
۳۰ ـ اعیان الشیعه، ج۱۶، ص۳۱۹ ـ ۳۲۱.
۳۱ ـ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۱۳۵؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۵۲؛ دلائل الامامه، ص۲۸.
۳۲ ـ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۰۰؛ کفایه الطالب، ص۲۲۵.

 

مصحف فاطمه

مصحف فاطمه (س)--حجةالاسلام سید تقى واردى

پیش گفتار
دانش و آگاهى اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) بر گرفته از علم الهى و فراتر و گسترده تر از معارف بشرى است و بدین جهت سرشار از حکمت و معرفت است و درک و تحلیل آن براى سایر انسان ها، مشکل و یا غیر ممکن است.
بدین لحاظ در روایت نورانى آنان آمده است: ان خبرنا صعب مستصعب، لا یحتمله الا ملک مقرب، أو نبى مرسل، أو مؤمن امتحن الله قلبه للایمان، أو مدینة حصینة. قیل: و اى شى‏ء المدینة الحصینة؟ قال: القلب المجتمع. (1)
یعنى: (درک و آگاهى از وضع و ) خبر ما دشوار و مشکل است و کسى نمى تواند آن را تحمل نماید، مگر فرشته مقرب پروردگار، یا پیامبر مرسل، یا مؤمنى که خداوند متعال قلبش را براى ایمان امتحان و آزمایش کرده باشد، و یا شهرى که استوار و محکم باشد.
پرسیده شد: شهر استوار و حصین چیست؟ امام(ع) فرمود: قلب کسى که به کمال رسیده باشد.
بنابراین، در حیات طیبه اهل بیت(ع) أسرار و رازهایى است که جز خودشان، کسى از آن ها با خبر و مطلع نیست و جز اندکى از انسان هاى به کمال رسیده، کسى توان تحمل و تحلیل آن ها را ندارد.
یکى از أسرار و رازهاى اهل بیت(ع)، کتاب هایى است که در میان آنان بوده و خود را موظف به نگه دارى آنان مى دانستند.
از مهمترین و عظیم ترین کتاب هاى اهل بیت(ع)، مصحف حضرت فاطمه زهرا(س) است.
در این نوشتار تلاش خواهیم کرد با استفاده از احادیث و روایات معصومین(ع)، به بررسى این کتاب مهم پرداخته و درباره آن، به این پرسش ها پاسخ دهیم: مصحف فاطمه(س) چیست، در چه تاریخى تدوین شد، در چه چیزى نوشته شده، چه استفاده هایى از آن به عمل مى آید، چه مقدار حجم دارد و در کجا و در اختیار چه کسى قرار دارد؟
پیش از پرداختن به پاسخ هاى فوق، مقدمتاً دو مورد را به استحضار مى رسانم:

کتاب هاى اهل بیت(ع)
اصولاً کتاب ها و رساله هایى که از سوى اهل بیت(ع) تدوین یافته و یا به آنان نسبت داده شده است بر چهار دسته مى توان تقسیم کرد:

برجسته ترین و متقن‏ترین این نوع کتاب‏ها، کتاب گرانسنگ " نهج البلاغه " است، که از خطبه‏ها، نامه‏ها و کلمات قصار امیر مؤمنان(ع)، توسط سید رضى گردآورى و تألیف گردید. هم چنین مى‏توان کتاب " الجعفریات " و کتاب " تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(ع) " را در این دسته برشمرد.


مانند جفر أحمر، جفر أبیض، جفر اکبر و جفر اصغر.
امام جعفر صادق(ع) در روایتى فرمود: و عند نا الجفر الابیض، والجفر الاحمر، والجفر الاکبر، و الجفر الاصغر، و الجامعه، و الصحیفة و کتاب على(ع).(2)

معروف‏ترین و مشهورترین آن‏ها عبارتند از: کتاب " الجامعه " و کتاب " مصحف فاطمه".
البته مصحف هاى دیگرى نیز براى اهل بیت(ع) بیان شده است و طبق روایتى براى هریک از امامان معصوم(ع) مصحفى وجود دارد. (3)
1- کتاب هایى که از سخنان و وصایاى آنان گردآورى شده و بعدها به صورت کتاب مدون درآمدند. 2- کتاب هایى که از سوى آنان نوشته شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفت، تا همگان از آن ها بهره‏مند گردند. مانند " صحیفه سجادیه " و " رساله حقوق " که توسط امام زین العابدین(ع) به رشته تحریر درآمدند. 3- کتاب ها و یا به عبارت صحیح‏تر، علومى که اهل بیت(ع) حاملان و راز داران آن‏ها بوده و از معصوم پیشین آن‏ها را تحویل گرفته و به هنگام شهادت، به معصوم بعدى مى سپردند و این‏ها از جمله ودایع امامت بود، که هم اینک در اختیار امام زمان (ارواحنا لمقدمه الفداه) قرار دارد. 4- کتاب‏هایى که از سوى اهل بیت(ع) تدوین شده‏اند، اما نه براى عموم مردم، بلکه براى خود پیشوایان معصوم(ع) که از پیشواى قبلى به پیشواى بعدى منتقل مى‏شد و در آخر در اختیار خاتم الاوصیاء، حضرت حجت بن الحسن(ع) قرار گرفتند و این‏ها نیز از اسرار و ودایع امامت مى‏باشند.

تفاوت مصحف با صحیفه
به مصحف فاطمه(س)،" صحیفه فاطمه(س) " نیز گفته مى شود. ولیکن این قول، نادر است و قول معروف و مشهور درباره کتاب حضرت زهرا(س) همان " مصحف فاطمه(س) " مى‏باشد.
گرچه نمى‏توان به طور قطع و یقین بین این دو، تفاوتى قایل شد ولى آنچه به ذهن انسان تبادر مى نماید و اطلاق آیات و روایات، آن را تأیید مى کند، این است که صحیفه، به نامه یا نوشته‏اى گفته مى شود که از شخصیتى به شخصیت دیگر و یا به جمعى از مردم ارسال و یا براى استفاده آنان تحریر و تدوین گردید. مانند کتاب شریف " صحیفه سجادیه " که از سوى امام زین العابدین(ع) براى استفاده همه مؤمنان تدوین شد. اما مصحف، در صدر اسلام به کتاب خدا (قرآن مجید) گفته مى‏شد و از این قبیل است مصحف امام على(ع)، مصحف عثمان، مصحف عبدالله بن مسعود و غیر ذلک.
باید توجه داشت که مصحف فاطمه(س)، از این دست نیست و مراد از آن، قرآن فاطمه زهرا(س) نمى‏باشد و حتى در برخى از روایت‏ها تأکید شده است که در مصحف فاطمه(س) چیزى از قرآن مجید وجود ندارد، تا این گمان که مصحف فاطمه(س)، چیز خاصى نیست جز قرآن آن حضرت، از ذهن ها زدوده شود و دانسته شود که این کتاب شریف، غیر قرآن و چیز دیگرى است.
در احادیث متعددى از معصومین(ع) به این موضوع تأکید شد. به فرازهایى از آن ها توجه فرمایید:
امام جعفر صادق(ع): و مصحف الفاطمة، ما أز عم ان فیه قرآناً. (4)
امام صادق(ع): و الله ما فیه من قرآنکم حرف واحد. (5)
امام محمد باقر(ع): ما فیه شى‏ء من القرآن.(6)
امام موسى کاظم(ع): عندى مصحف فاطمه(س)، لیس فیه شى‏ء من القرآن.(7)
به هر روى، گرچه کتاب فاطمه زهرا(س)، مصحف خوانده مى شود ولیکن مصحف به معناى قرآن نیست. بلکه کتابى است که با انشاى آن حضرت نگاشته شده است.
اما از این که چرا آن را مصحف نامیدند، چند علت ذکر شده است:
1- برخى از علما معتقدند که از حضرت فاطمه زهرا(س) دو کتاب بر جاى مانده است که یکى از آن ها " صحیفه حضرت فاطمه زهرا(س) " است که حاوى احادیث و سخنان پدر ارجمندش حضرت محمد(ص) است و دیگرى " مصحف فاطمه(س) " است که پس از رحلت پیامبر خدا(ص)، آن را املاء و تدوین نمود (8) و چون خواستند بین آن دو کتاب تمایزى باشد، آن ها را به دو نام، یکى را صحیفه و دیگرى را مصحف خواندند. 2- برخى دیگر معتقدند که مصحف فاطمه(س) در آغاز، در صفحات پراکنده تحریر یافته بود که بعدها آن را امیر مؤمنان(ع) و یا امامان بعدى در یک نسخه‏اى گردآورى کرده و نام مصحف را برآن گذاشتند.(9)

مصحف فاطمه(س) و تاریخ تدوین آن
بى تردید تدوین این کتاب گرانبها، در اواخر عمر شریف حضرت فاطمه زهرا(س) و در مدتى کوتاه به وقوع پیوست و اگر بخواهیم تاریخ تدوین آن را بیان کنیم، با برداشت از احادیث و روایات متعدد، فاصله رحلت پیامبر خدا(ص) تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، یعنى از 28 صفر تا سوم جمادى الثانیة سال یازده هجرى قمرى را باید بیان کرد.
ابوعبیده، که از راویان حدیث امام جعفر صادق(ع) است، در روایتى گفت: برخى از اصحاب و یاران (امام "ع") پرسش هایى از امام جعفر صادق(ع) نموده و پاسخ هاى خویش را یافتند و پس از آن درباره مصحف فاطمه(س) پرسیدند. آن حضرت، مدتى سکوت نمود و سپس فرمود: انکم لتبحثون عما تریدون و عما لا تریدون. ان فاطمة(س) مکثت بعد رسول الله(ص) خمسة و سبعین یوماً و کان دخلها حزن شدید على ابیها و کان جبرئیل(ع) یأتیها فیحسن عزائها على ابیها و یطیب نفسها، و یخبرها عن ابیها و مکانه، و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها، و کان على(ع) یکتب ذلک. فهذا مصحف فاطمة(س).(10)
یعنى: شما (گاهى) از چیزى که مى خواهید و از چیزى که نمى‏خواهید بحث مى کنید. به درستى که حضرت فاطمه(س) پس از رحلت رسول خدا(ص) به مدت هفتاد و پنج (یا نود و پنج) روز بیشتر باقى نماند و در این مدت بخاطر رحلت پدرش بسیار محزون و اندوهگین بود و جبرئیل امین بر او نازل مى شد و مصیبت پدرش را بر او تسلیت گفته و وى را آرامش خاطر مى‏داد و او را از مقام پدرش و مکان او ( در بهشت) با خبر مى‏ساخت. هم چنین آنچه که بر فرزندان، نوادگان و ذرارى او پس از وفات وى مى‏گذرد، او را خبر مى داد و امام على(ع) همه این‏ها را براى فاطمه(س) مى‏نوشت. این، همان مصحف فاطمه(س) است.
مشابه این روایت را حماد بن عثمان از امام جعفر صادق(ع) نقل نمود. وى گفت:
از امام صادق(ع) پرسیدم: مصحف فاطمه(س) چیست؟
امام(ع) در پاسخم فرمود: ان الله تعالى لما قبض نبیه(ص) دخل على فاطمة(س) من وفاته من الحزن مالا یعلمه الا اللّه - عز و جل - فارسل الیها ملکاً یسلى غمها و یحدثها، فشکت ذلک الى امیر المؤمنین(ع). فقال(ع): إذا احسست بذلک و سمعت الصوت قولى لى. فاعلمته بذلک، فجعل امیرالمؤمنین(ع) یکتب کل ما سمع حتى اثبت من ذلک مصحفاً.(11)
یعنى: همین که خداوند متعال، روح پیامبرش ( حضرت محمد " ص" ) را به ملکوت اعلى منتقل نمود، بر حضرت فاطمه(س) از بابت رحلت پدرش، حزن شدیدى عارض گردید که غیر از خدا کسى مقدار آن را نمى داند. پس خداوند متعال فرشته اى را به سوى وى نازل کرد، که هم غم و اندوهش را تسلیت داده و هم او را از چیزهاى تازه‏اى با خبر گرداند. حضرت فاطمه(س) این ماجرا را براى همسرش امیرمؤمنان(ع) تعریف کرد و حضرت على(ع) به وى فرمود: هرگاه نزول فرشته‏اى را احساس کردى و صدایش را شنیدى (گفته‏هایش را) به من بگو. پس هرگاه فرشته‏اى مى آمد، حضرت فاطمه(س) همسرش على(ع) را باخبر مى‏کرد و هر چه مى شنید براى او مى‏گفت و حضرت على(ع) نیز هرچه را از فاطمه(س) مى‏شنید مى‏نوشت، تا این که از آن نوشته‏ها، مصحف به وجود آمد.
این دو حدیث پرسش‏هایى چند از مصحف فاطمه(س)، از جمله زمان و کیفیت تألیف و کاتب آن را پاسخ داد ولى با این تفاوت که در حدیث اول، زمان و تاریخ آن را روشن‏تر بیان نمود و در حدیث دوم، نقش امیرمؤمنان(ع) در کتابت و تدوین آن را.
البته در این موارد، احادیث دیگرى وجود دارد که به خاطر پرهیز از اطاله کلام، از بیان آن‏ها صرف‏نظر مى‏کنیم.

محتواى مصحف فاطمه(س)
بى‏تردید مهمترین و اصلى‏ترین سخن درباره مصحف فاطمه(س) در این مسئله است که این مصحف، حاوى چه نوع اطلاعات و آگاهى‏هاست و محتواى آن چه دانشى را در برگرفته است؟
براى پى‏بردن به این قضایا، باید توجه داشت که مصحف فاطمه(س) چون در دسترس عموم نیست و جز اهل بیت(ع) کسى از آن اطلاعى ندارد، براى پاسخ یافتن درباره زوایاى گوناگون آن، هیچ راهى نیست، جز این که به اهل بیت(ع) متوسل شویم و از احادیث و روایات نورانى آنان بهره گیریم.
پیش از این گفتیم که در بسیارى از روایات تأکید شده است که مراد از مصحف فاطمه(س)، قرآن مجید نیست و حتى یک حرف از قرآن در آن وجود ندارد.
در برخى از روایات دیگر آمده است که احکام حلال و حرام در آن وجود ندارد.
امام صادق(ع) در روایتى فرمود: اما انه لیس فیه شى‏ء من الحلال و الحرام و لیکن فیه علم مایکون.(12)
به عبارت دیگر، مصحف فاطمه(س) یک کتاب فقهى و یا رساله عملیه نیست. بلکه مهمتر و بالاتر از این گونه اطلاعات است، و آن عبارت است از چیزى که کسى آن را نخوانده، نشنیده و ندانسته است و نخواهد دانست و جز خداوند متعال از اسرار و رازهاى آن، اطلاعى ندارد. و آن، علم و دانش آینده است.
ابوبصیر، روزى به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شد و چون با امام(ع) خلوت کرد، فرصتى یافت تا از اسرار و رازهاى آنان باخبر گردد و لذا ازامام(ع) درباره علوم اهل بیت(ع) و ودایع آن‏ها از جمله جفر، جامعه و غیر ذلک سؤال نمود و امام(ع) پاسخ وى را داد. تا این که نوبت به مصحف فاطمه(س) رسید و امام(ع) در پاسخ وى فرمود: و ان عندنا لمصحف فاطمه علیهاالسلام و ما یدریهم ما مصحف فاطمه(س)؟
قال(ع): مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات. والله ما فیه من قرآنکم حرف واحد. قال: قلت: هذا والله العلم. قال(ع): انه لعلم و ما هو بذاک.(13)
یعنى: در نزد ما (امامان ) است مصحف فاطمه(س) و ( مردم ) چه مى‏دانند مصحف فاطمه(س) چیست؟
آن گاه فرمود: مصحفى است که محتواى آن، سه برابر قرآنى است که در نزد شما است. سوگند به خداى سبحان، هیچ چیزى از قرآن، حتى یک حرف، در آن وجود ندارد.
ابوبصیر گفت: عرض کردم: سوگند به خدا، این علم (بزرگى) است.
فرمود: (آرى) این مصحف، علم و دانش (بزرگى) است ولى این مصحف، قرآن نیست.
در حدیثى دیگر، امام جعفر صادق(ع) در پاسخ برخى از اصحاب خود درباره مصحف فاطمه(س) فرمود:... و کان جبرئیل علیه السلام یأتیها، فیحسن عزائها على أبیها، و یطیب نفسها، و یخبرها عن أبیها و مکانه، و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها و کان على(ع) یکتب ذلک.(14)
یعنى: جبرئیل(ع) بر فاطمه زهرا(س) نازل مى‏شد و مصیبت رحلت پدر بزرگوارش را بر وى تسلیت مى‏گفت و آرامش خاطرى براى وى فراهم مى‏کرد و او را از مقام پدرش و مکان و منزلتش (در بهشت) خبر مى‏داد و هم چنین او را از آینده فرزندان، نوادگان و ذرارى‏اش مطلع مى‏کرد و امام على(ع) این‏ها را( براى فاطمه(س)) مى‏نوشت.
هم چنین در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: و اما مصحف فاطمه(س)، ففیه ما یکون من حادث، و أسماء کل من یملک الى ان تقوم الساعة.(15)
یعنى: اما مصحف فاطمه(س)، پس در آن است هرچیزى که در آینده واقع گردد. هم چنین در آن است، اسامى تمام کسانى که تا پایان دنیا، حکومت مى‏یابند و به زمامدارى مى‏رسند.
با توجه به روایت‏هاى فوق و دیگر روایت‏هایى که بخاطر پرهیز از اطاله کلام، از نقل آن ها خوددارى کردیم، به دست مى آید که مصحف فاطمه(س) درباره رویدادها، حوادث و تغییر و تحولات سیاسى و اجتماعى است که از آن تاریخ (اواخر عمر شریف حضرت زهرا(س)) تا آخر الزمان به وقوع خواهند پیوست و در حقیقت پیش گویى‏هاى صادق و راستین آن حضرت از آینده و آیندگان است و مى‏توان گفت که این کتاب گرانسنگ، تقویم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. بدین جهت امامان معصوم(ع) با نگاه به آن، واقعه‏اى را پیش‏گویى کرده و یا ماجرایى را نفى و اثبات مى نمودند به شواهدى از این دست توجّه فرمایید که تحت عنوان " استناد امامان معصوم(ع) به مصحف فاطمه(س) " مى‏آوریم.

استناد امامان معصوم(ع) به مصحف فاطمه(س)

خیلى ها باور داشتند که محمد، پسر عبدالله بن الحسن، در این جنبش به پیروزى و رهبرى خواهد رسید. امّا امام صادق(ع) چنین اعتقادى نداشت.
فضیل بن سکره، که یکى از یاران آن حضرت بود، گفت: روزى به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم، امام(ع) به من فرمود: یا فضیل، اتدرى فى اى شى‏ء کنت أنظر قبیل؟ قال: قلت: لا.
قال(ع): کنت انظر فى کتاب فاطمة(س) لیس من ملک یملک الارض الا و هو مکتوب فیه باسمه و اسم أبیه، و ما وجدت لولدالحسن فیه شیئأً.(16)
یعنى: اى فضیل، آیا مى‏دانى پیش از آمدنت به چه چیزى نگاه مى‏کردم؟
فضیل گفت: نه، نمى‏دانم.
امام(ع) فرمود: داشتم به کتاب فاطمه(س) نگاه مى‏کردم. هیچ حاکمى در روى زمین به حکومت و ریاست نمى‏رسد، مگر این که با نامش و نام پدرش در کتاب فاطمه(س) نوشته شده باشد. و من در این کتاب براى فرزندان حسن چیزى نیافتم.

یعنى: هیچ پیامبرى، هیچ وصى و جانشین پیامبرى و هیچ پادشاه و حاکمى نیست مگر این که نامش در این کتابى که در نزد من است (یعنى مصحف فاطمه(س) ) وجود داشته باشد. سوگند به خداى سبحان، نامى از محمد بن عبدالله در آن نیست.

یعنى: در سال (128 هجرى)، زندیق‏ها آشکار خواهند شد و این را با نگاه کردن به مصحف فاطمه(س) به دست آوردم.
پیش گویى امام صادق(ع)، راست و درست بود. زیرا در آن هنگام که حکومت بنى امیّه به سوى اضمحلال و نابودى پیش مى‏رفت و حکومت بنى‏عباس در حال انعقاد بود، بسیارى از عقاید انحرافى و باطل، به ویژه مادیگرایى، بى دینى و لاابالى گرى در جامعه مسلمانان بروز و ظهور کرد.

یعنى: اى ولید، همانا در مصحف فاطمه(س) نگاه و پرسش (یعنى مطالعه) نمودم، پس درباره ( حکومت و ریاست) بنى فلان چیزى نیافتم مگر غبار نعل (اسب).
به هر روى، امامان معصوم(ع) به عنوان مرجع علمى، سیاسى و اجتماعى مردم و تنها پناهگاه حقیقى و دلسوز آن‏ها، همیشه تلاش مى‏کردند آن‏ها را از کجروى و انحراف بازداشته و به سوى حق و حقیقت و راه درست و خداپسند هدایت نمایند. بدین جهت آن بزرگواران در کتاب مادرشان حضرت فاطمه(س) بسیار مطالعه و تدبّر نموده و پیش گویى‏هاى درستى از روزگارشان به عمل مى‏آوردند و به عبارتى، بهترین فواید را از این کتاب شریف، نصیب اسلام و مسلمانان مى نمودند.
1) در روزگار امام صادق(ع)، نوادگان امام حسن مجتبى(ع) جنبشى را بر ضد بنى امیّه آغاز کرده و با کمک و همراهى سایر هاشمیان (اعم از بنى عباس و بنى الحسن و سایر تیره‏هاى بنى هاشم) مردم را بر علیه امویان به شورش و قیام وادار کردند و محور و کانون اصلى این قیام، فرزندان عبدالله بن‏الحسن بودند. 2) از امام صادق(ع) درباره محمد بن عبدالله بن الحسن پرسیده شد. امام(ع) در پاسخ فرمود: ما من نبى، ولا وصى، ولا ملک الا و هو فى کتاب عندى ( یعنى مصحف فاطمه(س) ) و الله ما لمحمد بن عبدالله فیه اسم.(17) 3) امام صادق(ع) در روایتى فرمود: تظهر الزنادقة فى سنة ثمان و عشرین و مأة، و ذلک انى نظرت فى مصحف فاطمة(س).(18) 4) ولید بن صبیح گفت: روزى امام صادق(ع) به من فرمود: یا ولید، انى نظرت فى مصحف فاطمة(س) فاسئل، فلم اجد لبنى فلان فیها الا کغبار النعل.(19)

محل نگه‏دارى مصحف
اما این که مصحف فاطمه در کجا است و در دست چه کسى نگه دارى و محافظت مى شود، باید گفت: مصحف فاطمه(س) در آغاز تدوین و تألیف، در خانه امیر المؤمنین على بن ابى طالب(ع) نگه دارى مى شد و در اختیار آن حضرت بود و پس از شهادت آن حضرت، در اختیار امام حسن مجتبى(ع) و پس از شهادت وى، در اختیار امام حسین(ع) قرار گرفت. به همین ترتیب، رسید به حضرت حجت بن الحسن(عجل الله تعالى فرجه الشریف) و هم اکنون توسط وى نگه دارى شده و توسط آن حضرت، از آن استفاده مى‏گردد وهیچ‏گاه در اختیار نااهلان و نامحرمان قرار نگرفته است. در این رابطه به چند حدیث توجه فرمایید:

این حدیث طولانى است و در آخر آن، فرمود: و یکون عنده مصحف فاطمة(س).(20)
یعنى یکى از نشانه هاى امام معصوم(ع)، آن است که مصحف حضرت فاطمه (س) در نزد وى باشد.

یعنى: همانا مصحف فاطمه(س) در نزد ما است.


یعنى: پدرم امام محمد باقر(ع) وفات نیافت، تا این که مصحف فاطمه(س) را از او دریافت کردم.

در این حدیث، علاوه بر این که امام صادق(ع) انواع علوم و دانش هاى اهل‏بیت(ع) را توصیف مى‏کند، تصریح مى‏نماید که جفر احمر، جفر ابیض، مصحف فاطمه(س) و جامعه در نزد آنان (یعنى امامان معصوم علیهم السلام) است.

فقال(ع): صدق و الله، ما عنده من العلم الا ما عند الناس، ولکن عندنا و الله الجامعة فیها الحلال و الحرام، و عندنا الجفر أفیدرى عبدالله أمسک بعیر اومسک شاة، و عندنا مصحف فاطمة(س)....(25)
یعنى: سوگند به خداى سبحان، عبدالله بن الحسن راست گفته است. در نزد او دانش خاصى نیست مگر همان علم و دانشى که در نزد سایر مردم است. ولیکن به خدا سوگند در نزد ما، جامعه است که در او حلال و حرام بیان شده است و در نزد ما، جفر است. آیا عبدالله مى‏داند که جفر در پوست شتر است یا در پوست گوسفند؟ و در نزد ما مصحف فاطمه(س) است...
در این حدیث شریف، امام صادق(ع) بلند پروازى‏ها و ادعاهاى واهى عبدالله بن الحسن و فرزندانش را به باد انتقاد گرفته و گوش زد نموده است که اگر هم مى خواهند رهبرى مردم و زعامت قیام را بر عهده بگیرند، از اهل بیت(ع) و خاندان عصمت هزینه نکنند. چون آنان، اهلیت چنین مقامى را ندارند. زیرا رهبریت و پیشوایى واقعى مردم بر عهده امام معصومى است که حامل ودایع و اسراراهل بیت(ع)، از جمله مصحف فاطمه(س) باشد.
1) امام رضا(ع) در حدیثى، علایم و نشانه هاى امام معصوم(ع) را بیان کرد و فرمود: للامام علامات یکون أعلم الناس، و احکم الناس، واتقى الناس، واحلم الناس، واشجع الناس، واسخى الناس، واعبد الناس و... 2) امام جعفر صادق(ع) در فراز حدیثى فرمود: وان عندنا لمصحف فاطمة(س).(21) 3) امام موسى کاظم(ع) فرمود: عندى مصحف فاطمه(س)، لیس فیه شى‏ء من القرآن.(22) 4) ابوبصیر گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که مى‏فرمود: ما مات ابو جعفر علیه‏السلام حتى قبض-اى ابو عبدالله - مصحف فاطمة(س).(23) 5) امام صادق(ع) در حدیثى فرمود: علمنا غابر و مزبور، و نکت فى القلوب و نقر فى السماع، و ان عندنا الجفر الاحمر، و الجفر الابیض. و مصحف فاطمة عندنا و ان عندنا الجامعة، فیها جمیع ما یحتاج الناس الیه.(24) 6) على بن حمزه گفت: به امام صادق(ع) گفته شد که عبدالله بن الحسن (که از نوادگان امام حسن مجتبى(ع) بود) معتقد است که در نزد او دانش خاصى نیست مگر همان علم و دانشى که در نزد سایر مردم است.

روایتى جامع درباره مصحف فاطمه(س)
در پایان این مقال، شایسته است، روایتى جامع و کامل درباره مصحف فاطمه(س) نقل کنیم تا پاسخى به پرسش‏هاى احتمالى درباره این کتاب شریف و زوایاى گوناگون آن باشد.
ابو بصیر گفت: از امام محمد باقر(ع) درباره مصحف فاطمه(س) پرسش نمودم. حضرت فرمود: ( این کتاب) پس از رحلت پدرش حضرت محمد(ص) بر او نازل شد.
ابو بصیر: آیا در این کتاب، چیزى از قرآن کریم نیز هست؟
امام محمد باقر(ع): نه، چیزى از قرآن، در این کتاب نیست.
ابوبصیر: پس، آن را برایم توصیف کن.
امام باقر(ع): ( این کتاب ) داراى دو صفحه جلد سرخ رنگ است و طول و عرض آن از زبرجد مى‏باشد.
ابوبصیر: فدایت گردم، ورق آن را برایم شرح بده.
امام باقر(ع): ورق آن از در سفید است که به آن گفته شد باش، پس گردید.
ابوبصیر: فدایت گردم، در این کتاب، چیست؟
امام باقر(ع): در این کتاب خبرهاى گذشته و خبرهاى آینده تا روز قیامت، وجود دارد. هم چنین خبرهاى آسمان و آسمان‏ها و تعداد فرشتگان و غیر فرشتگان که در آسمان‏ها هستند، و تعداد تمامى پیامبرانى که به عنوان مرسل و یا غیر مرسل آفریده شده‏اند، و نام‏هایشان و نام‏هاى کسانى که پیامبران به سوى آنان فرستاده شده‏اند، و نام‏هاى کسانى که پیامبران را تکذیب کرده و کسانى که از آغاز تا آخر دنیا آفریده شده باشند، و نام هاى شهرها، و تعریف و توصیف تمامى شهرها که در شرق و غرب زمین قرار گرفته باشند و تعداد مومنین در آن‏ها، و تعداد کافران در آن‏ها، و شرح حال تمام کسانى که تکذیب کردند، و توصیف قرون گذشته و داستان‏ها و ماجراهایشان، و کسانى که از طاغوتیان به حکومت رسیده و مقدار حکومتشان و تعدادشان، و اسامى پیشوایان (معصوم) و شرح حال و توصیفشان و تک تک آن چه که به دست آورده و مالک شدند، و توصیف بزرگان و افراد صاحب نامشان، و تمامى کسانى که در ادوار تاریخى تردد نمودند.
ابوبصیر: فدایت گردم، دوره‏ها چه مقدارند؟
امام باقر(ع): پنجاه هزار سال، و آن در هفت دوره است.
هم چنین، اسامى تمامى کسانى که خداوند سبحان، آن‏ها را آفریده و اجل‏هایشان، و توصیف بهشتیان و تعداد آن‏هایى که داخل در بهشت مى‏شوند و تعداد آن‏هایى که داخل در آتش (جهنم) مى‏گردند و اسامى جهنمیان، همه در آن کتاب موجود است. هم چنین علم قرآن همان طورى که نازل شد، و علم تورات همان طورى که نازل شد، و علم انجیل همان طورى که نازل شد، و علم زبور همان طورى که نازل شد، و تعداد تمامى درختان، کلوخ‏ها وخاک‏ها در تمامى بلاد، در آن وجود دارد.
سپس امام باقر(ع) فرمود: هنگامى که خداوند سبحان اراده کرد که مصحف را به وسیله جبرئیل، میکائیل و اسرافیل بر فاطمه(س) نازل کند، در شب جمعه، ثلث دوم از شب بود که آنان، مصحف را گرفته و به سوى فاطمه(س) هبوط کردند و وى در آن حال، ایستاده بود و داشت نماز مى خواند و فرشتگان الهى، آن قدر سر پا ایستادند تا فاطمه(س) نشست و چون نماز را به پایان رسانید و سلام آن را داد، فرشتگان به او گفتند: سلام، بر تو سلام مى‏رساند. در این هنگام، مصحف را در آغوش اونهادند. پس فاطمه(س) در پاسخشان فرمود:
براى خدا سلام است و از جانب او سلام است و به سوى او باد اسلام. وسلام بر شما اى فرستادگان خدا.
پس از آن، فرشتگان به سوى آسمان عروج کردند و فاطمه(س) پس از نماز صبح تا ظهر هم چنان نشست و مصحف را قرائت کرد و آن را از اول تا به آخر مطالعه نمود و آن حضرت که سلام و درود خدا بر او باد، بر جمیع مخلوقات خدا، از جن و انس گرفته تا پرندگان و وحوش، ( حتى بر ) پیامبران و فرشتگان الهى، مفروض الطاعة است. ابوبصیر گفت: فدایت گردم. پس از رحلت آن بانوى بزرگ، مصحف او به چه کسى رسید؟
امام باقر(ع) فرمود: وى، مصحف را به امیرمؤمنان، امام على بن ابى طالب(ع) سپرد و حضرت على(ع) در هنگام شهادت به امام حسن مجتبى(ع) واگذار نمود و امام حسن مجتبى(ع) در هنگام شهادت به امام حسین(ع) سپرد، سپس در دست اهلش باقى مى‏ماند تا این که به صاحب امر سپرده شود.
ابوبصیر گفت: به راستى این ( کتاب شریف ) دانش فراوانى است.
امام باقر(ع) فرمود: اى ابا محمد، این مقدارى که از مصحف برایت توصیف نمودم، تنها از ورق اول از دو ورق آن بود و هنوز چیزى از ورق دوم آن را برایت بیان نکردم و حتى حرفى از آن را نگفتم.(26)
آرى، مصحف فاطمه(س) آن چنان عظیم و کبیر است که شکافنده علم اول و آخر، یعنى حضرت باقرالعلوم(ع)، پس از آن همه توصیف و تعریفى که از آن به عمل آورده است، مى فرماید، تنها یک صفحه از این کتاب را برایت بیان کردم و هنوز چیزى از صفحه بعدى را آغاز نکردم!
با این بیان، تکلیف ما نیز روشن است، که هرچه درباره این کتاب بى‏همتا بگوییم و یا بنویسیم نمى توانیم حق آن را ادا نماییم، پس بهتر است لب فروبسته و به همین مقدار کفایت کنیم.
امید است خداوند متعال ما را در فهم و درک علوم و معارف بلند محمد وآل محمد(ص) و شناخت حقانیت آنان توفیق عنایت کند وصاحب امر اول و آخر، یعنى حضرت حجت بن الحسن(ع) را از ما خشنود و خرسند گرداند.

پاسدار اسلام، شماره  284

منبع از سایت

www.porsojoo.com

فدک یک سند تاریخى

فدک یک سند تاریخى-نویسنده : جعفر انوارى

فدک یک سند تاریخى جعفر انوارى تاریخ اسلام فرازهاى مختلف و گوناگونى دارد که برخى از آنها مورد قبول و تسالم همگان بوده و چندان جاى بحث و گفتگو در آنها نیست. ولى برخى دیگر این چنین نبوده و آثاراختلاف نظر در آنها کاملا مشهود است. این‏گونه مباحث گرچه نیاز بیشترى به تحقیق و تحلیل تاریخ دارند، اما چه بسا نتایج‏بهتر و اساسى‏ترى را نیز در بر داشته باشند. مساله تاریخى فدک در شمار مباحث تاریخى قرار دارد، که در این مقاله ابعاد مختلف آن مورد تحلیل و بررسى قرار خواهد گرفت. ضرورت طرح این موضوع ممکن است‏بعضى چنین تصور کنند که پس از گذشت چهارده قرن از این موضوع، چه ضرورتى ایجاب مى‏کند که این مساله اختلافى مطرح شود؟ و اصولا طرح این‏گونه موضوعات چه سودى را در بر خواهد داشت؟
ولى در اینجا از این نکته نباید غافل شد که، بحث پیرامون «فدک‏» علاوه بر روشن کردن یک بحث مهم تاریخى، از جنبه عقیدتى نیز مى‏تواند راهگشا باشد، چه اینکه: اولا: فضیلت‏بزرگى براى ایشان ثابت مى‏گردد زیرا عنایت‏خداوند نسبت‏به حضرتش با فرمان و ات ذاالقربى حقه. و نزدیک بودن به پیامبر(ص) با عنوان ذاالقربى مورد توجه و عنایت قرار گرفته‏است. ثانیا: یک سند زنده تاریخى براى اثبات حقانیت مکتب تشیع قرار گیرد. گرچه برخى از کوته‏اندیشان به بهانه حفظ وحدت میان مسلمانان با طرح این‏گونه مسائل مخالفت مى‏ورزند; اما از این نکته غافلند که طرح این مسائل در چارچوب استدلال، با استفاده از مدارک معتبر اهل سنت و به دور از هر گونه تعبیر تند و نابجا، نه تنها خدشه‏اى به مساله وحدت وارد نمى‏سازد و هیچ‏گونه تنشى میان گروههاى مختلف مسلمان ایجاد نمى‏کند، بلکه در روشن شدن حقیقت و پاسدارى از مرزهاى عقیده و مکتب نقش مؤثرى ایفا خواهد کرد و روزنه تحقیق بیشتر را بروى محققان و پژوهشگران منصف خواهد گشود.

موقعیت فدک
فدک، یکى از دهکده‏هاى آباد نزدیک خیبر بود. وقتى در سال هفتم هجرى قلعه‏هاى خیبر به دست مسلمانان فتح گردید و قدرت مرکزى یهود در هم شکسته شد، ساکنان فدک از در صلح و تسلیم نیمى از سرزمین خود را به پیامبر(ص) واگذار کردند. با توجه به آیه‏6 سوره حشر «مساله فى‏ء» این سرزمین از آن رسول گرامى گردید و آن حضرت مجاز بود که آنجا را براى خود برداشته یا به یکى از مصارفى که در آیه‏7 سوره حشر آمده برساند. زمینهاى خیبر که با جنگ و قدرت نظامى فتح شده بود (که در اصطلاح فقهى مفتوحة عنوة نامیده مى‏شود) مى‏بایست در میان مسلمانان تقسیم گردد ولى زمینهاى فدک از آنجا که بدون جنگ بدست آمده بود، جز انفال و فى‏ء بشمار مى‏رفت و اختیار این‏گونه زمینها با پیامبر(ص) بود. قرآن در این باره مى‏فرماید: «و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ...» آنچه را که خداوند به رسولش از آنها (یهود) باز گرداند، چیزى است که شما براى تحصیل آن نه اسبى تاختید و نه شترى ... این آیه شریفه خود دلیل بر این است که در مواردى که براى به دست آوردن غنیمت هیچگونه جنگى رخ نداده باشد; هر چه بدست آید بطور کامل در اختیار پیامبر قرار خواهد گرفت. طبق روایتى که در کتاب صحیح مسلم (از کتب بسیار معتبر اهل سنت) نقل شده عمر بن‏خطاب این چنین اظهار داشت: «کانت اموال بنى النضیر مما افاء الله على رسوله مما لم یوجف علیه المسلمون بخیل و لا رکاب فکانت للنبى خاصة ...» اموال بنى‏نضیر چون بدون جنگ بدست آمده جزء فى‏ء بشمار مى‏رود و مخصوص پیامبر مى‏باشد. پیامبر هم طبق ماموریت الهى «و ات ذاالقربى حقه‏» - حق نزدیکان را ادا کن - این زمین را به حضرت زهرا(س) بخشید. جلال‏الدین سیوطى از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابى‏سعید خدرى و ابن‏عباس نقل مى‏کند که پیامبر اسلام طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود.«عن ابى‏سعید الخدرى - رضى الله عنه - قال لما نزلت هذه الایة ... و ات ذاالقربى حقه ... دعا رسول الله فاطمة فاعطاها فدک. و عن ابن‏عباس - رضى الله عنه - قال: لما نزلت و ات ذاالقربى حقه اقطع رسول الله فاطمة فدکا...» تنها ایرادى که از سوى برخى مفسران اهل سنت متوجه استدلال به این آیه شده این است که: این سوره یکى از سوره‏هاى مکى است (نزول آن در مکه بوده) با اینکه موضوع فدک مربوط به مدینه مى‏باشد. پاسخ این ایراد - طبق بیان مرحوم علامه طباطبایى‏«ره‏» - این است که: مفاد این آیه و آیات قبل از آن شباهت زیادى به آیات نازل شده در مدینه دارد بنابر این نمى‏توان براى اثبات مکى بودن آنها به یک روایت‏یا اجماع منقول استناد جست. ابو عبدالله زنجانى مى‏گوید سوره اسرا مکى است جز آیات‏26 و 32و33و57 و از آیه‏73 تا انتهاى آیه 80. بعضى از مفسران توجیه دیگرى براى این ایراد بیان کرده‏اند به این صورت که: مفهوم آیه یک مفهوم جامعى است که هم در مکه ى‏بایست‏به آن عمل شود و هم در مدینه .. تنها چیزى که در اینجا باقى مى‏ماند جمله «لما نزلت هذه الآیة‏» در روایت ابوسعید خدرى است که ظاهرش این است که: اعطاى فدک بعد از نزول آیه بوده است. ولى اگر لما را در اینجا به معنى علت‏بگیریم نه به معنى زمان خاص، این مشکل نیز حل مى‏شود و مفهوم روایت این خواهد بود که پیامبر(ص) به خاطر این دستور الهى فدک را به فاطمه(س) عطا کرد، به علاوه گاه آیاتى از قرآن دو بار نازل شده‏است. اصولا نزول سوره‏اى در مکه یا مدینه دلیل بر آن نیست که تمام آیات آن سوره مکى یا مدنى باشد چون در اکثر سور قرآنى آیاتى مورد استثناء قرار گرفته است. پیامبر اکرم فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود ولى پس از رحلت آن حضرت این سرزمین توسط ابوبکر مورد مصادره قرار گرفت و حضرت فاطمه رسما خواستار استرداد آن شد. بلاذرى از مورخان اهل سنت مى‏گوید: «قالت فاطمه لا بى‏بکر ان رسول الله جعل لى فدک فاعطنى ایاها...» توجیه مصادره فدک ابوبکر براى توجیه کار خود این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد که: ما پیامبران از خود ارثى به یادگار نمى‏گذاریم و آنچه از ما بماند صدقه است. (نحن معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقه) قبل از نقد و بررسى این حدیث، توجه به این نکته ضرورى است که غیر از فدک املاک دیگرى از پیامبر(ص) به ارث رسیده بود که مورد مصادره قرار گرفته است. آیت‏الله حسن‏زاده آملى در این‏باره مى‏گوید: بدون شک فدک ملک خالص پیامبر(ص) بوده است‏به چند دلیل: الف: آیه‏6 سوره حشر. ب: اعتراف خود ابوبکر: زیرا که به حدیث عدم ارث تمسک کرد. اگر آنجا را ملک پیامبر(ص) نمى‏دانست دلیلى نداشت که این حدیث را پیش بکشد. ج: ابوبکر از حضرت زهرا(س) شاهد و گواه طلب کرد و این خود دلیل دیگرى است که آنجا را ملک پیامبر مى‏دانسته زیرا هبه (یا ارث) فقط در صورت مالک بودن امکان‏پذیر است. «لا هبة الا فى ملک‏».. . و با توجه به اینکه ملک خالص پیامبر بوده پس مساله هبه در کار است نه ارث زیرا ارث اختصاصى به حضرت زهرا(س) نداشته است.
نتیجه اینکه حضرت زهرا دو نوع ادعاداشت: جلال‏الدین سیوطى از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابى‏سعید خدرى و ابن‏عباس نقل مى‏کند که پیامبر اسلام(ص) طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار فرمود.
1- فدک به عنوان هبه و بخشش
2- ارث از اموال و املاک پیامبر(ص) غیر از فدک.
و بعید است‏بگوییم حضرت در مرتبه اول ادعاى نحله وهبه داشته و سپس ادعاى ارث نموده باشد ... در نقل گفتار بلاذرى نیز این چنین بیان شد که حضرت زهرا(س) از ابوبکر خواستار استرداد فدک شد و هیچ‏گونه سخنى از ارث به میان نیاورد.
نقد و بررسى حدیث
از جهات مختلفى مى‏توان این حدیث را مورد نقد و بررسى قرار داد.
اول: این حدیث‏با متن قرآن ناسازگار است. قرآن مى‏فرماید: «و ورث سلیمان داود ...» حضرت زهرا(س) در احتجاج خود در مقابل ابوبکر این نکته را مورد توجه قرار مى‏داد: «یابن ابى‏قحافه افى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى لقد جئت‏شیئا فریا افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم اذ یقول و ورث سلیمان داود ...» آیا در کتاب خدا این چنین آمده است که تو از پدرت ارث ببرى ولى من از پدرم ارث نبرم؟ این چیز عجیبى است!! آیا کتاب خدا را فراموش کرده پشت‏سر افکنده‏اید آنجا که مى‏فرماید: سلیمان از داود ارث برد. دفاع از حدیث برخى از عالمان اهل سنت در صدد دفاع از این حدیث‏بر آمده، مصداق ارث را در آیه شریفه غیر از مال و ثروت دانسته و آن را منحصر در نبوت کرده‏اند. ولى این گفتار قابل قبول نیست زیرا: اولا: لفظ ارث - طبق بیان مرحوم سید مرتصى(ره) - در لغت و شریعت در موردى به کار مى‏رود که قابل نقل و انتقال باشد و به کار رفتن آن در غیر این مورد نیاز به قرینه و شاهد دارد و نبوت هم با ارث قابل انتقال نیست; بلکه یک منصب الهى است که از طرف خداوند به افرادى عطا مى‏شود. ثانیا: طبق آیه شریفه «ففهمنا ها سلیمان و کلا اتینا حکما و علما» (انبیاء،79) - «ما (حکم واقعى) آن را به سلیمان فهماندیم. و به هر یک از آنان (داود و سلیمان) داورى و علم فراوانى دادیم.» حضرت سلیمان علیه السلام در زمان حضرت داود(ع) داراى مقام نبوت بود; نه اینکه آن را به ارث برده باشد. فخر رازى مى‏گوید: «راه این تفهیم همان وحى بود» آلوسى بغدادى مى‏گوید «هر اجتهادى بر پایه گمان استوار است و در اینجا از لفط «حکما و علما» بدست مى‏آید که اجتهادى در کار نبود ...»
دوم: تنها راوى این حدیث‏خود ابوبکر است و دیگران این حدیث را از قول او نقل مى‏کنند. سیوطى این حدیث را در شمار احادیثى مى‏آورد که; راوى آن احادیث فقط شخص ابوبکر بوده است. ابن ابى‏الحدید مى‏گوید: فقهاء در بحث اینکه خبر صحابى واحد مورد پذیرش است‏به این موضوع استناد جسته‏اند.
سوم: این حدیث‏با روایت دیگر که مى‏گوید: ابوبکر تصمیم گرفت فدک را به حضرت فاطمه(س) بازگرداند ولى عمر مانع این کار شد منافات دارد. حلبى در سیره خود نقل مى‏کند که: «و فى کلام سبط ابن‏الجوزى انه [ابوبکر] - رض - کتب لها [فاطمه(س)] بفدک و دخل علیه عمر (رض) فقال ما هذا فقال کتاب کتبته لفاطمة بمیراثها من ابیها فقال مما ذا تنفق على المسلمین و قد حاربتک العرب کما ترى ثم اخذ عمر الکتاب فشقه‏» وقتى ابوبکر تصمیم گرفت نامه فدک را به حضرت زهرا(س) تسلیم کند عمر در اعتراض به این کار اظهار داشت که مادر حنگ به این منبع اقتصادى نیازمندیم سپس نامه را گرفته و پاره کرد. چگونه ممکن است چنین حدیثى از پیامبر(ص) وجود داشته باشد; ابوبکر به خود جرات دهد که با آن مخالفت ورزد؟ و چگونه عمر در اعتراض خود موضوع نیاز اقتصادى را مطرح مى‏کند و هیچ سخنى از این حدیث‏به میان نمى‏آورد؟
چهارم: اگر این حدیث صحیح بود; مى‏بایست‏خلیفه منازل همسران پیامبر(ص) را نیز مصادره مى‏کرد. در حالى که مى‏بینیم در این میان تنها فدک مورد مصادره قرار مى‏گیرد.
پنجم: اگر فدک صدقه بود بایستى همچون مصارف دیگر صدقات تقسیم گردد اما مى‏بینیم که عمر هنگام قضاوت میان حضرت على(ع) و عباس در مورد ارث فدک آن را به آنان واگذار مى‏کند و اظهار مى‏دارد: شما نسبت‏به کار خود آگاهترید و من این را تسلیم شما مى‏کنم. حموى چنین نقل مى‏کند:«انتما اعرف بشانکما اما انا فقد سلمتها الیکما»
ششم: اگر فدک صدقه بود چرا عثمان آن را مروان بخشید؟
هفتم: با فرض صحت این حدیث دفن ابوبکر و عمر در منزل عایشه مورد ایراد قرار مى‏گیرد.

انگیزه‏هاى مصادره فدک
الف: انگیزه‏اجتماعى: فدک به عنوان یک امتیاز بزرگ براى حضرت فاطمه(س) و فرزندانش بشمار مى‏رفت. چه اینکه خداوند به جهت قرابت آن حضرت با پیامبر(ص) و فضیلتى که در آن حضرت وجود داشت، فرمان واگذارى فدک را به آن حضرت صادر فرمود و قهرا با سلب مالکیت‏حضرت نسبت‏به فدک این امتیاز الهى نیز سلب خواهد شد.
ب: انگیزه اقتصادى: داشتن مال و بهره‏مندى از امکانات مادى یکى از مهمترین پشتوانه‏هاى حکومتهاست و کمبود آن تاثیر زیادى در ضعف حکومت‏خواهد داشت. از این‏رو موضوع محاصره اقتصادى براى مبارزه با یک کشور یا جمعیت‏به عنوان یک حربه مطرح است. نمونه آن را در محاصره اقتصادى پیامبر و یاران در شعب ابى‏طالب و محاصره اقتصادى ابرقدرتها در مورد کشورهاى جهان سوم شاهد هستیم.
ج: انگیزه سیاسى: اگر آنها حاضر مى‏شدند ادعاى حضرت زهرا(س) را در مورد فدک بپذیرند راهى باز مى‏شد که اصل موضوع خلافت نیز مطرح گردد. ابن ابى‏الحدید مى‏گوید: از استادم على بن‏فارقى که در بغداد داراى کرسى تدریس بود پرسیدم آیا فاطمه(س) در گفتار خود نسبت‏به فدک راستگو بود؟ وى در پاسخ گفت: آرى. گفتم: پس چرا ابوبکر فدک را به او واگذار نکرد؟ وى با تبسم کلام لطیفى بر زبان خود جارى ساخت: که اگر این سخن فاطمه(س) مورد تصدیق قرار مى‏گرفت فردا به سراغش مى‏آمد و ادعاى خلافت‏حضرت على(ع) را مطرح مى‏نمود و خلیفه دیگر عذرى براى رد این ادعا نداشت.

نقد و بررسى مصادره فدک
از جهات گوناگونى مى‏توان این مصادره را مورد نقد و بررسى قرار داد از جمله:
1- اگر واقعا حضرت زهرا(س) در فدک حقى نداشت، با عنایتى که پیامبر اسلام(ص) نسبت‏به آن حضرت داشتند مى‏بایست این مطلب را به ایشان خاطرنشان مى‏ساختند تا مبادا دخت‏بزرگوارشان ندانسته مایه اختلاف میان مسلمانان گردد. چه اینکه حضرت فاطمه با در اختیار داشتن فدک مستقیما مورد این حکم قرار داشت. چگونه ابوبکر از این حکم مطلع شده ولى حضرت زهرا و همسران پیامبر که عثمان را مامور مطالبه میراث خود کردند از این حکم بى‏خبر باشند؟ حضرت زهرا(س) رسما از خلیفه خواستار استرداد میراث خود مى‏شد و چون با پاسخ منفى خلیفه مواجه شد غضبناک شده و تا آخر عمر با او سخن نگفت. در کتب صحاح اهل سنت این چنین نقل شده: «عن عائشه ان فاطمه(س) بنت النبى صلى الله علیه و آله ارسلت الى ابى‏بکر تساله میراثها... فقال ابوبکر ان رسول‏الله صلى الله علیه و آله قال: لا نورث ... فابى ابوبکر ان یدفع الى فاطمة منها شیئا فوجدت فاطمة على ابى‏بکر فى ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت‏». پیامبر اکرم طبق نقل همین کتب صحاح حضرت فاطمه را پاره تن خود معرفى و غضب او را غضب خود مى‏داند. «فاطمة بضعة منى فمن اغضبها اغضبنى‏».
2- خلیفه از حضرت زهرا(س) مطالبه شاهد و بینه مى‏کند، در حالى که فدک در اختیار و تصرف آن حضرت بود و خود این حیازت و تصرف یکى از نشانه‏هاى مالکیت است. حضرت على(ع) در نهج‏البلاغه مى‏فرماید: «بلى کانت فى ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها قوم آخرین و نعم الحکم الله و ما اصنع بفدک و غیر فدک‏» آرى از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهى بر آن بخل و حسادت ورزیدند و گروه دیگرى آن را سخاوتمندانه رها کردند و بهترین حاکم خداوند است. پیامبر اکرم(ص) فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار فرمود ولى پس از رحلت آن حضرت این سرزمین توسط ابوبکر مورد مصادره قرار گرفت و حضرت فاطمه(س) رسما خواستار استرداد آن شد.
3- افرادى پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) ادعاى طلب از آن حضرت داشته یا اینکه آن حضرت به آنان وعده‏اى داده است. خلیفه بدون مطالبه هیچ شاهد و گواه به این‏گونه ادعاها ترتیب اثر مى‏داد. حال سؤال این است که چرا نسبت‏به مساله فدک و سایر اموال براى آوردن شاهد پافشارى به عمل آمده است. بخارى در صحیح نقل مى‏کند که ابوبکر اعلام داشت هر کسى طلبى از من یا قبل از من پیامبر(ص) دارد اعلام کند. جابر اظهار داشت: پیامبر به من وعده پرداخت مبلغى پول داده بود که ابوبکر سه بار دستش را به سوى جابر گشود و در هر بار پانصد (درهم) به او داد.
4- یکى از افرادى که به نفع حضرت زهرا(س) شهادت داد حضرت على(ع) بود. ولى شهادت آن حضرت به بهانه اینکه همسر حضرت زهرا است و در این مورد نفعى خواهد داشت مورد پذیرش قرار نگرفت. در نقد این برخورد علاوه بر مساله عصمت‏حضرت على(ع)، باید به روایتى که در فضیلت و حقانیت آن حضرت در کتب اهل سنت نقل شده توجه داشت. حاکم نیشابورى نقل مى‏کند که پیامبر(ص) فرمود: «رحم الله علیا اللهم ادر الحق معه حیث دار». آیا با وجود این قبیل روایات باز مى‏توان شهادت آن حضرت را نادیده گرفت؟
5- با توجه به نزول آیه تطهیر در حق حضرت زهرا و سایر اهل بیت پیامبر و اثبات عصمت ایشان با دلیل قرآنى دیگر مطالبه شاهد و بینه موردى‏نداشته است. در سنن ترمذى (یکى از کتب صحیح اهل سنت) نقل شده که بعد از نزول آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه‏33) پیامبر اکرم(ص) در جمع حضرت على(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و فاطمه زهرا(س) عرضه داشت: «اللهم هؤلاء اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس‏» مسلم نیشابورى نیز این روایت را نقل کرده است. روایات فراوانى در این مورد در کتب مختلف اهل سنت همانند شواهد التنزیل و اسباب النزول نقل شده است. طبرى در تفسیر این آیه شریفه روایت فراوانى در مورد اینکه منظور از اهل بیت همان حضرت زهرا و همسر و فرزندانش مى‏باشد نقل مى‏کند. آنچه در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که چگونه با وجود این روایات در اثبات عصمت و عظمت اهل‏بیت از آنان طلب شاهد شود؟ یا شهادت آنان مورد پذیرش قرار نمى‏گیرد؟ فضل بن‏روزبهان در توجیه این رفتار خلیفه اظهار مى‏دارد که: «مساله عصمت اهل بیت ارتباطى به مساله شهادت و قضاوت ندارد. بلکه قاضى بایستى طبق وظیفه خود عمل کند. مرحوم مظفر(ره) در نقد این گفتار مى‏گوید اصولا طلب شاهد از کسى که مالى را در اختیار دارد (ذوالید) اشتباه است; گذشته از اینکه بینه به عنوان یک راه ظنى است که براى رفع خصومت و اختلاف قرار داده شده ولى علم مقدم بر آن مى‏باشد. (گرچه حضرت زهرا(س) طبق نظر خلیفه نتوانست‏بینه اقامه نماید، اما گفتار آن حضرت مى‏تواند وسیله‏اى براى پیدایش علم به موضوع باشد).» کوتاه سخن اینکه مى‏توان از جریان فدک به عنوان یک سند تاریخى در اثبات موضوع امامت و ولایت‏بهره‏جست. 


منبع از سایت

www.porsojoo.com