نامگذاری
شادى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تولد چنین دردانه اى، وصف ناشدنى بود. نامگذارى او نیز به امر خداوند بود که نام آسمانى او را منصوره (15) و نام زمینى اش را فاطمه گذارد. (16)کلمه «فاطمه» در لغت به معناى «جدا شده» است اما درباره اینکه چرا او به این نام، نامگذارى شد، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «او فاطمه نامیده شد، زیرا که او و نسلش از آتش دوزخ جدا شده اند.» (17) نقل شده، او از همه به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شبیه تر بود و چهره اى سفید آمیخته به سرخى داشت چنانکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نیز چنین بود. (18) و راه رفتن او با راه رفتن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کوچک ترین تفاوتى نمى کرد (19) به طورى که دیدار او یادآور رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بود. (20)
کنیه
ام ابیها
کنیه آن حضرت «ام ابیها» به معناى «مادر پدر» است (21) که کنایه از اوج ابراز عواطف پدر نسبت به دختر خود است. این لقب را رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به آن حضرت عطا کرد. (22) و نیز القاب فراوانى آن حضرت دارد، از جمله این لقب ها «سیدة النساء» است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فاطمه را به آن ملقب ساخت و این لقب با تعابیر مختلفى از زبان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در منابع معتبر شیعه و حتى اهل سنت، انعکاس یافته است; تعابیرى چون: «سیدة نساء العالمین» (23); «سیدة نساء اهل الجنه» (24); «سیدة نساء امتى» (25)و «سیدة نساء المؤمنین». (26) همان گونه که روشن است این لقب به خوبى جایگاه بى مانند و انحصارى آن حضرت را به تصویر مى کشد.
سیده ى نساء عالم
خداوند در قرآن کریم درباره حضرت مریم (علیها السلام) چنین مى فرماید: (وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ ) (27); «و ] یاد کن[ هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم، خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است. و وقتى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در این باره پرسیده شد که آیا فاطمه سیّده ى نساء عالم خود است؟ آن حضرت فرمود: «آنکه سیده ى نساء عالم خود بود مریم، دختر عمران بود اما دخترم فاطمه سیده ى نساء اولین و آخرین عالمیان است». (28) و نیز امام صادق (علیه السلام) درباره این لقب فاطمه (علیها السلام)فرمود: «مریم، سیده ى نساء زمان خود بود و فاطمه سیده ى نساء اولین و آخرین بهشتیان است». (29)
القاب
زهرا
همچنین از القاب آن حضرت «زهراء» است که به معناى «نور افشان» و «تابان» است. درباره علت نامیده شدن آن حضرت به این لقب نیز در سخنان معصومین (علیهم السلام)به این موارد اشاره شده است:
1ـ پرتو افشانى آن حضرت بر آسمان ها و زمین که به دوران قبل از خلقت جسمانى آن حضرت مربوط است. از امام صادق (علیه السلام)نقل شده، جابر درباره علت نامیده شدن فاطمه (علیها السلام) به زهراء پرسید. آن حضرت فرمودند: «زیرا که خداوند عزوجل او را از نور عظمت خود آفرید و آن گاه که پرتو افشانى کرد، آسمان و زمین از نور او نورانى شد و چشمان فرشتگان را خیره کرد که به سجده افتاده و گفتند: اى اله و سرور ما این چه نورى است؟ خداوند به آنان وحى کرد که این نورى از نور من است که آن را در آسمانم جا داده و از عظمت خود او را آفریدم و او را از صلب پیامبرى از پیامبرانم که از همه انبیاء برتر است، خارج مى کنم و نیز از آن نور، امامانى که امر مرا برپا مى دارند و به ] دین[ حق من هدایت خواهند کرد». (30)
2ـ نور افشانى آن حضرت بر مشرق ها و مغرب ها، قبل از پاى نهادن به دنیا، آن گاه که ساکن عرش الهى بود. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) درباره خلقت فاطمه (علیها السلام) فرمود: «و خداوند ـ جل جلاله ـ به یک کلمه تکلم فرمود که از آن کلمه، نور و روحى آفرید و آن دو را با هم همراه کرد و در مقابل عرش قرار داد و از آن، مشرق ها و مغرب ها نورانى شد که همان فاطمه بود و به همین جهت، زهراء نامیده شد.» (31)
3ـ نورافشانى ایشان بر اهالى آسمان آن هنگام که در محراب قرار مى گرفت که به دوران پس از آفرینش جسمانى او مربوط است. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: «وقتى فاطمه در محرابش در مقابل پروردگار ـ جل جلاله ـ مى ایستد، نور او براى فرشتگان آسمان پرتو افشانى مى کند چنانکه نور ستارگان براى اهالى زمین، پرتو افشان است و خداوند عزوجل در این هنگام به فرشتگان مى فرماید: "اى فرشتگان من! بنده ام فاطمه را بنگرید که در برابر من ایستاده، در حالى که شانه هایش از ترس من لرزان است و با قلب خود به عبادت من روى آورده. گواه باشید که شیعیانش را از آتش جهنم، امان دادم".» (32)
امام صادق (علیه السلام) در جواب سؤال عماره که از علت نامیده شدن فاطمه (علیها السلام) به زهراء پرسید، فرمود: «زیرا هنگامى که در محرابش مى ایستاد نور او براى اهل آسمان پرتو افشانى مى کرد چنانکه نور ستارگان براى اهل زمین نور افشانى مى کند». (33)
4ـ فاطمه (علیها السلام) براى امیر مؤمنان على (علیه السلام) زهراء بود. ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام)درباره علت نامیده شدن جده معصومه اش به زهراء (علیها السلام) پرسید. امام (علیه السلام)فرمود: «زیرا دائما براى امیرمؤمنان (علیه السلام) نورافشانى مى کرد، هر روز سه مرتبه; در هنگام نماز صبح وقتى که مردم در بستر آرمیده بودند، نور چهره اش مى درخشید و سپیدى آن نور به منازل مدینه وارد مى شد به طورى که دیوارهاى شان را روشن مى کرد و موجب شگفتى آنان مى شد. لذا نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى آمدند و از آنچه دیده بودند مى پرسیدند و آن حضرت آنان را به منزل فاطمه (علیها السلام) راهنمایى مى فرمود. آنها سراسیمه به منزل فاطمه (علیها السلام) مى آمدند و او را در حالى که در محرابش نشسته و نماز مى گذارد و نور از محراب و چهره اش پرتو افشان بود، مى دیدند و درمى یافتند که آنچه دیده بودند پرتوى از نور فاطمه (علیها السلام) بوده است. و آنگاه که روز به نیمه مى رسید و فاطمه (علیها السلام) آماده نماز مى شد از چهره اش نورى زرد رنگ مى درخشید و این نور زرد به خانه هاى مردم وارد مى شد به طورى که لباس ها و رنگ اهل خانه زرد مى شد. باز آنها به نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى آمدند و از آنچه دیده بودند مى پرسیدند و آن حضرت آنان را به منزل فاطمه (علیها السلام) راهنمایى مى فرمود، آنها سراسیمه به منزل فاطمه (علیها السلام) آمده و او را در حالى که در محرابش ایستاده و نور زرد رنگى از چهره اش پرتو افکن بود مى دیدند و در مى یافتند که آنچه دیده بودند پرتوى از نور فاطمه (علیها السلام) بوده است. و در آخر روز و گاه غروب خورشید نیز نور سرخ فامى از سر شادى و شکر الهى از فاطمه (علیها السلام) پرتو افشان شده و به خانه هاى مردم وارد مى شد، به گونه اى که دیوارهاى شان را سرخ و آنان را شگفت زده مى کرد. آنها نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى آمدند و از آنچه دیده بودند مى پرسیدند و آن حضرت آنان را به منزل فاطمه (علیها السلام) راهنمایى مى فرمود. آنها سراسیمه به منزل فاطمه (علیها السلام) آمده و او را در حالى که نشسته و به تسبیح و تمجید خداوند مشغول و نور سرخى از چهره اش پرتو افکن بود مى دیدند و درمى یافتند که آنچه دیده بودند پرتوى از نور فاطمه (علیها السلام)بوده است». (34)
محدثه
از القاب آن حضرت، محدثه است; به معناى کسى که مخاطب کلام فرشته قرار مى گیرد.
اسحاق بن جعفر بن محمد بن عیسى بن زید بن على مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) زیاد شنیدم که مى فرمود: «فاطمه (علیها السلام)محدثه نامیده شد زیرا که فرشتگان از آسمان فرود مى آمدند و آنچنانکه مریم را ندا مى زدند او را ندا مى زدند و مى گفتند: اى فاطمه! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است. اى فاطمه! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگارت خضوع کن و سجده به جاى آور و با رکوع کنندگان رکوع کن. (35) و فاطمه با آنان سخن مى گفت و آنان نیز با او به سخن مى نشستند تا اینکه شبى فاطمه (علیها السلام) از آنان پرسید: آیا برترین زن بر زنان عالم، مریم نیست؟ پاسخ دادند: مریم برترین زنان زمان خود بود اما خداوند ـ عزوجل ـ تو را برترین زنان زمان و زمان مریم و سرور اولین و آخرین آنان قرار داده است.» (36)
__________________
پاورقی ها :
[15] . تفسیر فرات الکوفى، فرات بن ابراهیم کوفى : 322 و بحارالانوار، علامه مجلسى 43 : 18.
[16] . بحارالانوار، علامه مجلسى 43 : 4.
[17] . مناقب الامام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، محمد بن سلیمان کوفى 2 : 188 ; الامالى، شیخ طوسى 2 : 151 و ذخائر العقبى، طبرى 1 : 26. گفتنى است، امام صادق (علیه السلام) نیز درباره علت نامگذارى ایشان به فاطمه (علیها السلام)فرمودند : «او فاطمه نامیده شد زیرا که خلائق از درک حقیقتش محروم اند». (تفسیر فرات الکوفى، فرات بن ابراهیم الکوفى : 581 و بحارالانوار، علامه مجلسى 43 : 65)
[18] . اصول کافى، کلینى 1 : 443.
[19] . مناقب الامام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، محمد بن سلیمان کوفى 2 : 208 ; روضة الواعظین، فتال نیشابورى : 150 ; العمده، ابن بطریق : 386 ; ذخائر العقبى، طبرى 39 و نیز رک : مسند ابى داود، ابى داود 1 : 196 ; الطبقات الکبرى، ابن سعد 2 : 247 ; مسند اسحاق بن راهویه، اسحاق بن راهویه 5 : 6 ; فضائل الصحابه، شیبانى 2 : 762 ; مسند احمد، احمد بن حنبل 6 : 282 ; الجامع الصحیح المختصر (صحیح بخارى)، بخارى، 3 : 1326 و صحیح مسلم، مسلم نیشابورى 4 : 1904.
[20] . مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب 3 : 132.
[21] . مقاتل الطالبین، ابو الفرج اصفهانى : 29 و بحارالانوار، علامه مجلسى 43 : 19 و نیز رک : المتخب من ذیل المذیل، طبرى 1 : 6 ; المعجم الکبیر، طبرانى 22 : 397 ; تهذیب الکمال، مزى 35 : 247 ; الاصابه ،ابن حجر 8 : 53.
[22] . تاج الموالید، شیخ طبرسى : 20.
[23] . اصول کافى، کلینى 1 : 458 ; من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق 4 : 179 و الامالى، شیخ صدوق : 78، 175 و 188. همچنین در منابع اهل سنت این مطلب به صراحت آمده است از جمله : مسند ابى داود، ابى داود 1 : 196 ; المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى 3 : 170 و حلیة الأولیاء، ابونعیم اصفهانى 2 : 42.
[24] . صحیح البخارى، بخارى 3 : 1360 و فضائل الصحابه، شیبانى 2 : 788.
[25] . التاریخ الکبیر، بخارى 1 : 232.
[26] . صحیح البخارى، بخارى 5 : 2317 و صحیح مسلم، مسلم نیشابورى 4 : 1904.
[27] . آل عمران : 42.
[28] . الامالى، شیخ صدوق : 575، 78، 111، 176، 188، 373، 554 و 560.
[29] . الامالى، شیخ صدوق : 187 و معانى الاخبار، شیخ صدوق : 107.
[30] . علل الشرائع، شیخ صدوق 1 : 180 و بحارالانوار، علامه مجلسى 43 : 1.
[31] . الروضة فى فضائل امیرالمؤمنین، شاذان بن جبرئیل قمى : 113 و 129 ; غایة المرام ،سید هاشم بحرانى 4 : 164 و بحارالانوار، علامه مجلسى 40 : 44.
[32] . الامالى، شیخ صدوق : 175.
[33] . علل الشرائع، شیخ صدوق 1 : 181 و معانى الأخبار، شیخ صدوق : 64 .
[34] . علل الشرائع، شیخ صدوق 1 : 180 و بحارالانوار، علامه مجلسى 43 : 11.
[35] . آل عمران : 43 ـ 44.
[36] . علل الشرائع، شیخ صدوق 1 : 182، باب 146 ; دلائل الامامه، طبرى : 80 و بحارالانوار، علامه مجلسى 14 : 206.